معماری شهری
سحر برهانی فر؛ محمد ابراهیم مظهری؛ ویدا تقوایی؛ بهزاد وثیق؛ رضا اشرف زاده
چکیده
در مجموعههای مسکونی ، تأمین خلوت در دو بعد اصلی خود (یعنی حفظ حریم خانوادگی و حریم خصوصی) به عنوان مؤلفههای مؤثر در تأمین امنیت و آرامش ساکنان، در اولویت قرار دارد. در حقیقت نگرش افراد به خلوت، بخشی از فرایند اجتماعی شدن آنهاست و به منظور تثبیت روابط اجتماعی باید به خلوت افراد و گروهها در عرصه عمومی توجه شود. ایجاد تعادل میان ...
بیشتر
در مجموعههای مسکونی ، تأمین خلوت در دو بعد اصلی خود (یعنی حفظ حریم خانوادگی و حریم خصوصی) به عنوان مؤلفههای مؤثر در تأمین امنیت و آرامش ساکنان، در اولویت قرار دارد. در حقیقت نگرش افراد به خلوت، بخشی از فرایند اجتماعی شدن آنهاست و به منظور تثبیت روابط اجتماعی باید به خلوت افراد و گروهها در عرصه عمومی توجه شود. ایجاد تعادل میان خلوت و تعامل اجتماعی امری ضروری است و باید با توجه به ارزشهای فرهنگی هر جامعهای بررسی شود. هدف از انجام پژوهش حاضر شناسایی و اولویتبندی شاخصهای تأثیرگذار خلوت بر تعاملات اجتماعی در مجتمع مسکونی ششصد دستگاه مشهد است. روش انجام پژوهش "توصیفی_تحلیلی" است و برای شناسایی مؤلفههای خلوت مؤثر بر تعاملات اجتماعی از روش اسنادی و کتابخانهای استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر ساکنان مجتمع مسکونی ششصد دستگاه مشهد است. حجم نمونه مورد مطالعه با استفاده از فرمول کوکران 322 نفر است. برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز از ابزار پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد و برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزارهای SPSS و PLS استفاده گردید. برای بررسی مدل پژوهش و ارزیابی اعتبار پرسشنامه از تحلیل عاملی تأییدی، برای مقایسه میانگینها از آزمون تی تک نمونهای و برای رتبهبندی مؤلفهها از آزمون رتبهبندی فریدمن استفاده شده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که مؤلفههای قلمروخواهی مانند فواصل میان فردی، مشخصات فیزیکی، قلمروهای فضایی و حریم سمعی و بصری به عنوان متغیرهای تأثیرگذار بر تعاملات اجتماعی در مجتمع مسکونی ششصد دستگاه با رویکردی به حفظ خلوت هستند. یافتههای آزمون تی تک نمونه جامعه آماری نشان داد میانگین تمامی مؤلفهها و زیرمؤلفهها بالاتر از مقدار متوسط به دست آمده و تمامی مؤلفهها و شاخصهای تعیین شده دارای تأثیر نسبتاً زیادی بر تعاملات اجتماعی هستند(05/0>p). میانگین مؤلفه فواصل میان فردی برابر با 4.48، مرز و قلمرو برابر با 4.38، مشخصات کالبدی برابر با 4.12 و حریم سمعی بصری برابر با 4.06 هستند. نتایج آزمون رتبهبندی فریدمن همچنین نشان داد که مؤلفههای مرز و قلمرو و فواصل میان فردی دارای بیشترین میانگین رتبه و در نتیجه بیشترین تأثیر را بر تعاملات اجتماعی دارند . همچنین در میان زیرمؤلفهها، انعطافپذیری کالبدی، همگنی اجتماعی و انعطافپذیری میان فردی دارای بالاترین میانگین رتبه و بیشترین تأثیر بر تعاملات اجتماعی هستند.
معماری شهری
فاطمه حنیفه؛ حجت الله رشیدکلویر؛ عباس ابوالقاسمی؛ حسن اکبری؛ شعیب کاسهگر محمدی
چکیده
محیط و فضا، از اساسیترین بسترهای پشتیبانِ نیازهای چندبعدی انسان هستند. ازاین رو، مسکن که در آن معماری، جامعه و فرهنگ با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند، تأثیر رفتاری مهمی را بر روی روانِ ساکنان و تعاملات اجتماعی آنها در سطوح مختلف جامعه بر جای میگذارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر ویژگیهای کالبدیِ مجتمعهای مسکونی بر بهبود ...
بیشتر
محیط و فضا، از اساسیترین بسترهای پشتیبانِ نیازهای چندبعدی انسان هستند. ازاین رو، مسکن که در آن معماری، جامعه و فرهنگ با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند، تأثیر رفتاری مهمی را بر روی روانِ ساکنان و تعاملات اجتماعی آنها در سطوح مختلف جامعه بر جای میگذارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر ویژگیهای کالبدیِ مجتمعهای مسکونی بر بهبود شاخصهای روانی_اجتماعی ساکنان در مقیاس واحد همسایگی است. روش تحقیقِ جستار پیشِ رو، از نوع توصیفی_همبستگی بوده و تحلیل دادههای آن با استفاده از روش آماری همبستگی و رگرسیون چندگانه صورت گرفته است. به منظور تأیید متغیرهای بهدستآمده با استفاده از تکنیک دلفی، پرسشنامه برای 18 نفر از متخصصان معماری و روانشناسی فرستاده شد که درنهایت، پرسشنامه نهایی تدوین گردید. آزمودنیهای تحقیق، شامل 186 خانوار در دسترس از 439 خانوار ساکن، در چهار مجتمع مسکونی واقع در شهر رشت است. ضریب همبستگی نشان میدهد که تمامی متغیرهای کالبدی تأیید شده به وسیله متخصصان، رابطه معناداری با شاخص اجتماعی_روانی دارد و 2/61 درصد از واریانس شاخصهای روانی، به وسیله متغیرهای ویژگی فضا، انعطافپذیری و نور تبیین شده و همچنین 59درصد از واریانس شاخصهای اجتماعی به وسیله متغیرهای محرمیت، گونه مسکن، انعطافپذیری، خدمات و امکانات عمومی، زمان و دوره تکرار، نور، جغرافیای فضا، دسترسی به امکانات و فاصله عملکردی پیشبینی گردید. نتایج تحقیق حاکی از نقش تعیینکننده ویژگیهای کالبدی در ارتقای شاخصهای روانی_اجتماعی بوده و بیانگر آن است که افراد ضمن امکان کنترل زندگی خود، قابلیت تعامل مؤثر با دیگران را چه در زندگی خصوصی و چه عمومی، در محیط و فضاهای انسجامیافته و سازگار با طبیعت خویش، کسب مینمایند.
برنامه ریزی منطقه ای
امیرحسین عبدالله زاده؛ اسفندیار زبردست
چکیده
در برنامه ریزی منطقه ای مسکن ملی و منطقه ای دو رویکرد برنامه ریزی های مرسوم طرح جامع مسکن و برنامه ریزی موضوعی مسکن وجود دارد. در شیوه ی طرح جامع مسکن در سطح استانی و ملی فارغ از مسائل اقتصادی است و صرفا در انتهای فرایند برنامه ریزی به عوامل و شاخص های اقتصادی رجوع می شود که این موضوع، مسئله ی فاصله گرفتن این طرح ها از ابعاد اقتصادی را ...
بیشتر
در برنامه ریزی منطقه ای مسکن ملی و منطقه ای دو رویکرد برنامه ریزی های مرسوم طرح جامع مسکن و برنامه ریزی موضوعی مسکن وجود دارد. در شیوه ی طرح جامع مسکن در سطح استانی و ملی فارغ از مسائل اقتصادی است و صرفا در انتهای فرایند برنامه ریزی به عوامل و شاخص های اقتصادی رجوع می شود که این موضوع، مسئله ی فاصله گرفتن این طرح ها از ابعاد اقتصادی را به وجود آورده است. اما در برنامه ریزی موضوعی مسکن ،مسئله اصلی و اثرگذار موضوعی به عنوان مبنا قرار می گیرد و با توجه به اهمیت بخش اقتصادی ، این بخش به عنوان موضوع مبنایی برنامه ریزی منطقه ای مسکن به شمار می رود. چنانچه گام های آنها عکس یکدیگر می باشند و گام انتهایی طرح های جامع مسکن یعنی سنجش اثرات و جایگاه بخش مسکن در سایر بخش های اقتصادی، به عنوان گام نخستین و مسئله اصلی برنامه ریزی موضوعی مسکن در رویکرد دوم می باشد. در تحلیل روابط جایگاه مسکن بین بخش های اقتصادی ، محاسبه ضریب بسشمار بخش های اقتصادی با استفاده از جداول داده ستانده به عنوان هدف راهبردی اولیه می باشد تا در ادامه فرایند برنامه ریزی مسکن مورد استفاده قرار گیرد. ضریب تکاثر بدست آمده برای بخش مسکن در برنامه ریزی عملیاتی جهت برآورد میزان سرمایه گذاری ، اثربخشی و اثر دهی اقتصادی ، اشتغال تولید شده ، نیاز واردات و حجم صادرات کاربرد خواهد داشت. با جمع آوری اطلاعات و بهره مندی از جدول داده ستانده ملی در سال 1380 بازه زمانی 10 ساله در قلمرو ملی و 30 استان برگزیده شد. در سطح ملی بخش مسکن در سال 1380با ضریب بسشمار 1.25 در رده چهارم بخش های پیشرو اقتصادی و در سال 1390 بخش مسکن با ضریب بسشمار 1.167 رتبه سوم بخش اقتصادی پیشرو در سطح ملی را به خود اختصاص داده است. با استفاده از روشRAS و تخمین نسبی داده ستانده های استانی مشخص گردید در سطح استانی بخش مسکن به عنوان بخش پیش رو اکثر استان ها است و در عمده ی استان ها رتبه ی دوم تا چهارم ، در استان های کهگیلویه و بویراحمد و سیستان و بلوچستان ، بخش مسکن رتبه نخست و در استان های سمنان ، زنجان ، قزوین و مرکزی ، بخش مسکن رتبه های 6 ، 6 ، 8 و9 را در بین بخش های اقتصادی استان خود دارند.
برنامه ریزی شهری
شهرام پشاه آبادی؛ کرامت اله زیاری؛ مهسا حاجی؛ اسعد مرادی
دوره 4، شماره 15 ، مرداد 1394، ، صفحه 37-52
چکیده
مسکن نقش مهمی در رضایت جسمی، روانی و نیازهای اجتماعی افراد دارد. مسکن علاوه بر این که میتواند در خدمت ترویج عدالت اجتماعی و کاهش نسبی شکاف بین طبقات مختلف اجتماعی درآید، نقش عمدهای در استحکام اقتصادی، ثبات اجتماعی جامعه و توسعه ملی دارد. در این میان شاخصهای کمی و کیفی مسکن یکی از کلیدیترین ابزار سنجش توسعه در کشورها محسوب میشود. ...
بیشتر
مسکن نقش مهمی در رضایت جسمی، روانی و نیازهای اجتماعی افراد دارد. مسکن علاوه بر این که میتواند در خدمت ترویج عدالت اجتماعی و کاهش نسبی شکاف بین طبقات مختلف اجتماعی درآید، نقش عمدهای در استحکام اقتصادی، ثبات اجتماعی جامعه و توسعه ملی دارد. در این میان شاخصهای کمی و کیفی مسکن یکی از کلیدیترین ابزار سنجش توسعه در کشورها محسوب میشود. گرچه در دنیا اهمیت تحلیل شاخص مسکن و نقش آنها پذیرفته شده، اما این شاخصها در ایران چندان مورد مطالعه و استفاده در تدوین سیاستهای مسکن قرارنگرفتهاند. همین مسئله باعث شده که سیاستگذاران و تصمیمگیران آگاهی چندانی نسبت به آنها در تصمیمگیری روزمره و نقش و اثر آنها بر ساکنان نداشته باشند. هدف این تحقیق دستیابی به یک شناخت جامع از وضعیت مسکن در نقاط شهری کشور، استان کردستان و شهر مریوان از طریق بررسی و ارزیابی تطبیقی روند تحولات شاخصهای کمی و کیفی مسکن طی دوره 90-1345 با شرایط مطلوب میباشد. روش تحقیق توصیفی_تحلیلی و بر تحلیل دادههای ثانویه پایهگذاری شده است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که شاخصهای کمی مسکن از سال 1345 تا 1390روند مطلوبی را طی کرده است. هرچند که محدودههای مورد بررسی از نظر تولید مسکن و تراکم خانوار در واحد مسکونی به شرایط نسبتاً مطلوب رسیده، اما از نظر سایر شاخصهای کمی ( تراکم نفر و خانوار در اتاق و واحد مسکونی و...) تا رسیدن به شرایط مطلوب فاصله دارد. همچنین از نظر شاخصهای کیفی نیز هر چند در طی 45 ساله اخیر روند مناسبی طی شده، اما هنوز در نقاط شهری کشور برخی از واحدهای مسکونی با مصالح بیدوام و نیمه بادوام ساخته شدهاند. همچنین در نقاط شهری کشور بخش عمدهای از واحدهای مسکونی عمر مفید خود را طی کردهاند و نیازمند نوسازی و بهسازی هستند. به علاوه میزان اجارهنشینی از سال 1365 تا 1390 یک روند صعودی را طی کرده است (18/33 درصد). این وضعیت با توجه به شرایط فرهنگی کشور به معنای افزایش شکاف و فاصله طبقاتی و عدم توان گروههای کم درآمد در دستیابی به مسکن است.
طراحی شهری
فرهنگ مظفر؛ علی اسدپور
دوره 1، شماره 3 ، شهریور 1391، ، صفحه 3-12
چکیده
پژوهش حاضر به شناسایی الگوهای اجتماعی و شکلی در برنامهریزی فضاهای باز مسکونی در نظریهها و پروژههای شاخص شهرسازی قرن بیستم و قیاس آن با الگوهای بومی و معاصر کشور میپردازد. روش تحقیق مورد استفاده در این نوشتار تفسیری– تاریخی با رویکردی استنتاجی است. از نمونههای موردی نیز در تحلیل و ارائه مصادیق گونهشناسی استفاده شده است. ...
بیشتر
پژوهش حاضر به شناسایی الگوهای اجتماعی و شکلی در برنامهریزی فضاهای باز مسکونی در نظریهها و پروژههای شاخص شهرسازی قرن بیستم و قیاس آن با الگوهای بومی و معاصر کشور میپردازد. روش تحقیق مورد استفاده در این نوشتار تفسیری– تاریخی با رویکردی استنتاجی است. از نمونههای موردی نیز در تحلیل و ارائه مصادیق گونهشناسی استفاده شده است. از نظر شکلی در نظریههای اوایل قرن بیستم، 4 گونه ساماندهی فضاهای باز شامل الگوهای «ساماندهی شبکهای»، «خطی»، «مرکزی» و «مجموعهای» قابل تشخیص هستند که در طول نیمه دوم قرن، به سمت الگوهای مجموعهای تمایل بیشتری حاصل شده است. همچنین تلاش برای حذف سلسله مراتب اجتماعی، ایجاد برابری طبقاتی و مالکیت اشتراکی در فضاهای باز که در نیمه اول قرن مشهود بودند، جای خود را به پایداری اجتماعی، برابری اجتماعی و توجه توامان به فضاهای باز خصوصی و عمومی دادهاست. اما جریان معاصر ساخت و ساز در کشور، بیشتر ادامه راهبردهای آزموده ابتدای قرن هستند که عمدتاً از الگوهای شبکهای و مرکزی استفاده مینمایند و فاقد الگوی اجتماعی معینی در طرح خود هستند. از اینرو با توجه به شرایط جهان کنونی و با عنایت به دستاوردهای بومی و اصول اعتقادی کشور، توجه به مفاهیم اجتماعی همچون سرمایه اجتماعی و تعاملات اجتماعی در کنار الگوهای مناسب سازماندهی فضای باز (مانند مجموعهای) ضمن تفکیک و عرصهبندی مشخص عرصههای عمومی-خصوصی و سنجش اولویت های عمومی پیشنهاد شده است.