معماری شهری
علی اکبر حیدری؛ ملیحه تقی پور؛ مریم باقری
چکیده
حضورپذیری مردم در فضاهای عمومی یکی از مهمترین عوامل در ایجاد سرزندگی در چنین فضاهایی است. این موضوع بهویژه در بازارها و مراکز تجاری، یکی از مهمترین پارامترهایی است که باعث رونق اقتصادی و درنتیجه پاسخده بودن چنین فضاهایی در سطح شهرها میشود. از همین رو مجموعه عواملی که باعث ارتقای حضورپذیری طیفهای مختلف جامعه در چنین فضاهایی ...
بیشتر
حضورپذیری مردم در فضاهای عمومی یکی از مهمترین عوامل در ایجاد سرزندگی در چنین فضاهایی است. این موضوع بهویژه در بازارها و مراکز تجاری، یکی از مهمترین پارامترهایی است که باعث رونق اقتصادی و درنتیجه پاسخده بودن چنین فضاهایی در سطح شهرها میشود. از همین رو مجموعه عواملی که باعث ارتقای حضورپذیری طیفهای مختلف جامعه در چنین فضاهایی میشود، در طراحی چنین فضاهایی حائز اهمیت هستند. از سویی در هر مجموعه معماری، ورودی آن بهعنوان نقطه اصلی نفوذپذیری به آن، از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ بهنحویکه کیفیت ورودی میتواند نشاندهنده شخصیت یک بنا و کارکرد فضایی درون آن باشد. بر همین اساس چنین به نظر میرسد که کیفیت ورودی در یک بنا میتواند تأثیر بسزایی در دعوتکنندگی و تمایل به حضورپذیری در آن فضا داشته باشد. با این توضیح، پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سئوال است که "کیفیت نفوذپذیری به یک بنا" چگونه میتواند باعث "افزایش تمایل به حضورپذیری" افراد در آن فضا شود؟ بهمنظور بررسی این موضوع، فضایی بهعنوان بستر مکانی تحقیق انتخاب شد که نخست تنوع ورودی در آن زیاد باشد و دوم، حضورپذیری در آن مسئلهای حیاتی در تداوم کارکرد آن به شمار آید. بر همین اساس مجموعه بازار سنتی شیراز بهعنوان نمونه موردی در تحقیق حاضر انتخاب گردید. روش تحقیق در این مقاله، ترکیبی از روشهای کمی و کیفی است که در بخش کمی با استفاده از مطالعات میدانی و نیز ابزارهای رایانهای همچون نرمافزار Depthmap به تحلیل ساختار کالبدی فضا پرداخته و در بخش کیفی با استناد به مشاهدات میدانی و نیز مصاحبه با استفادهکنندگان از بازار، به تحلیل نتایج بخش کمی و نیز عوامل مؤثر بر این موضوع پرداخته است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که سه مؤلفه دسترسیپذیری، پیوستگی فضایی و کیفیت هم جواریها، مهمترین عوامل در ارتقای حضورپذیری در بازار هستند که دراینارتباط امکان رؤیت مجاری ورودی از بافت اطراف، میزان سازگاری و وابستگی میان کاربریهای موجود در راستههای منتهی به ورودیها، میزان تراکم و تنوع این کاربریها و درنهایت ویژگیهای هندسی و فضایی ورودیهای بازار بهعنوان مهمترین عوامل مرتبط باکیفیت نفوذپذیری ورودیهاست که بر میزان حضور پذیری افراد در بازار تأثیرگذارند.
معماری شهری
محمد تقی زاده کردی؛ محمود رضا ثقفی؛ محسن افشاری؛ سعید صفایی موحد
چکیده
پژوهش حاضر قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که الزامات معماری برای تحقق «مدرسه بهعنوان کانون محله» چیست؟ مطابق دیدگاه برخی از محققان، رویکرد بومشناسی یادگیری و نیز سند تحول بنیادین آموزشوپرورش، معماری هر دوره محصول فلسفه تربیتی آن دوره است؛ بنابراین برای طراحی مدرسه باید از فلسفه تربیتی آن شروع کرد که فیشر آن را پداگوژی ...
بیشتر
پژوهش حاضر قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که الزامات معماری برای تحقق «مدرسه بهعنوان کانون محله» چیست؟ مطابق دیدگاه برخی از محققان، رویکرد بومشناسی یادگیری و نیز سند تحول بنیادین آموزشوپرورش، معماری هر دوره محصول فلسفه تربیتی آن دوره است؛ بنابراین برای طراحی مدرسه باید از فلسفه تربیتی آن شروع کرد که فیشر آن را پداگوژی روانی_ اجتماعی فضا مینامد. این پژوهش در چارچوب رویکرد کیفی از نوع اسنادی_ تحلیلی، با هدف کاربردی و با استفاده از رویکرد بومشناسی یادگیری و برنامهریزی به روش دورک بهاینصورت انجام گرفته که ابتدا سند تحول برای استخراج مأموریت، مبانی، اصول و اهداف مرتبط موردبررسی قرار گرفت. سپس دادههای لازم از طریق سندکاوی و مصاحبههای نیمهساختاریافته با اطلاعرسانها اخذ گردید. اطلاعرسانها شامل 23 نفر از معلمین بودند که بهصورت هدفمند و با بهکارگیری راهبرد نمونهگیری ملاکمحور، گلوله برفی و با حداکثر تنوع برای تأمین مقبولیت دادهها، انتخاب گردیدند. به منظور تحلیل دادهها، از روش تحلیل محتوا و برای باورپذیری یافتهها، از راهبردهای چندسویهسازی و ممیزی همگنان بهره گرفته شد. بهمنظور تأمین معیار اعتمادپذیری، فرایند تحلیل دادهها تا حد ممکن توصیف شد. درنهایت فهرستی از الزامات معماری، برای تحقق مدرسه بهعنوان کانون محله در سه موضوع اصلی و نُه مقوله شامل ویژگی محیط فیزیکی (عملکردی، انعطافپذیری، تنوع و خوشایند بودن)، تأمین نیاز کاربر (فیزیولوژیکی، روانی و اجتماعی و مشارکت) و ویژگیهای سازمانی (فرهنگی و همهجانبهنگری) ارائه گردید. الزامات معماری ارائهشده شباهتها و تفاوتهایی با اسناد قبلی داشته که با توجه به منبع جمعآوری دادهها، به سه گروه مختص مصاحبهها (ناشی از تأثیر فرهنگ و تمدن اسلامی _ ایرانی)، مختص اسناد قبلی (شامل نیازهای ردههای بالاتر هرم مازلو) و مشترک (شامل نیازهای ردههای پایینتر هرم مازلو) تقسیم گردیدند. مهمترین ویژگی مدارس محله برای موفقیت، گسترش و تأمین همهجانبه عدالت بوده که برجستهترین اصل آن تنوع و انعطافپذیری در همه ابعاد آن ازجمله معماری است.
معماری شهری
معصومه میرصفا؛ زینب طالبی؛ منصوره کیان ارثی
چکیده
استقلال حرکتی کودکان به عنوان یک کیفیت کلیدی محیط های دوستدار کودک، نمایه ای از میزان پذیرش کودکان در جامعه است. این کیفیت امکان بازی های آزادانه و متنوع را برای کودکان فراهم می کند و در شکل گیری شخصیت اجتماعی و حس استقلال آنها نقش بسزایی دارد. عوامل فردی، اجتماعی و محیطی مؤثرترین عوامل در شکل گیری و ارتقای استقلال ...
بیشتر
استقلال حرکتی کودکان به عنوان یک کیفیت کلیدی محیط های دوستدار کودک، نمایه ای از میزان پذیرش کودکان در جامعه است. این کیفیت امکان بازی های آزادانه و متنوع را برای کودکان فراهم می کند و در شکل گیری شخصیت اجتماعی و حس استقلال آنها نقش بسزایی دارد. عوامل فردی، اجتماعی و محیطی مؤثرترین عوامل در شکل گیری و ارتقای استقلال کودکان در تحرک و بازی در محیط های خارج از خانه هستند. طی سال های اخیر، با افزایش مسائل اجتماعی محدودکننده حضور کودکان در محیط های عمومی و تبدیل آنها به تله های اجتماعی والدین، مفهوم استقلال حرکتی کودکان گسترده تر شده و علاوه بر حرکت کودکان بین خانه و مدرسه، حرکت آزادانه کودک بین خانه و محیط های پیرامون آن نیز مورد توجه قرار گرفته است. استقلال حرکتی کودکان در عرصه های میانی مجتمع های مسکونی به عنوان فضای واسط بین خانه با محله و شهر زمینه ساز و تقویت کننده استقلال حرکتی کودکان در محیط های عمومی و شهری خواهدبود. هدف اصلی پژوهش حاضر تعیین مهمترین عوامل و شرایط اثرگذار بر استقلال حرکتی خانه محور کودکان است. باتوجه به ماهیت موضوع و ضرورت نگاه به آن از دید کودکان، والدین، متخصصین و مدیران شهری از روش نظریه زمینه ای استفاده شده و با 107 نفر از مشارکت کنندگان مذکور تا حد اشباع نظری مصاحبه شد. به دلیل اهمیت کیفیات کالبدی محیط، مشاهده میدانی مستقیم در عرصه های میانی 15 مجتمع مسکونی منتخب در شهر تهران نیز انجام شد و یادداشتهای کیفی تهیه شد. داده های به دست آمده در نرم افزار Maxqda به صورت کیفی تحلیل شده و تعداد 74 مفهوم، 25 کد محوری و نُه مقوله اصلی استخراج گردید؛ یکپارچه و بهینه سازی کدها و مقوله ها انجام شده و سپس ارتباط آنها با مقوله هسته ای پژوهش تعیین گردید. مدل مفهومی حاصل نشان می دهد عوامل زمینه ای و مداخله گر شامل چارچوب های قانونی، ضوابط و مقررات، شیوه اجرا و نظارت، پذیرش جامعه نسبت به موضوع و فرهنگ سازی پیرامون حضور مستقل کودکان در عرصه های میانی مجتمع های مسکونی دارای اهمیت قابل توجه هستند. کیفیت های کالبدی محیط نظیر ایمنی و امنیت کودکان، دسترسی به بازی، دسترسی به طبیعت و فضای سبز و بهداشت می توانند موجب تعدیل و بهبود اتمسفر اجتماعی مجتمع و انسجام بیشتر آن به نفع حضور مستقل و آزادانه کودکان و دستیابی به سلامت روانی و جسمانی آنها گردند.
معماری شهری
سارا محبی نژآد؛ خسرو موحد؛ علی اکبر حیدری؛ ملیحه تقی پور
چکیده
تحقیقات مختلف نشان می دهد که عوامل متعددی از جمله عامل اجتماعی، کالبدی و اقتصادی بر میزان اجتماع پذیری یک محیط تأثیرگذارند. در این ارتباط نقش سازماندهی فضایی به عنوان نمونه ای از عوامل کالبدی مؤثر بر اجتماع پذیری فضاهای باز مجتمع های مسکونی، موضوعی قابل تأمل است که پژوهش حاضر به آن پرداخته است. بنابراین چهار الگوی سازماندهی ...
بیشتر
تحقیقات مختلف نشان می دهد که عوامل متعددی از جمله عامل اجتماعی، کالبدی و اقتصادی بر میزان اجتماع پذیری یک محیط تأثیرگذارند. در این ارتباط نقش سازماندهی فضایی به عنوان نمونه ای از عوامل کالبدی مؤثر بر اجتماع پذیری فضاهای باز مجتمع های مسکونی، موضوعی قابل تأمل است که پژوهش حاضر به آن پرداخته است. بنابراین چهار الگوی سازماندهی فضایی در مجتمع های گفته شده شامل الگوی خطی، مجموعه ای، مرکزی تک عنصری و مختلط در چهار مجتمع مسکونی شهر شیراز به عنوان نمونه موردی انتخاب شدهاند. ابزار تحلیل در پژوهش جاری تئوری نحو فضاست که با استفاده از روابط ریاضی و آنالیزهای نرمافزاری در محیط نرمافزارDepthmap ، به تجزیه و تحلیل ساختار کالبدی نمونه های مورد نظر پرداختهاست. براین اساس از شاخص های سلسله مراتب، دسترسی پذیری، جانمایی فضایی، شفافیت، تنوع فضایی و درصد فضاهای باز و بسته، در این پژوهش بهرهگیری شده است. مقاله پیش رو علاوه بر روش نحوفضا از مشاهدات میدانی و نیز بررسی اسناد طرح در قالب نقشه ها و پروفیل ها نیز بهره برده است. در نهایت نتایج تحقیق حاکی از آنست که ساماندهی فضایی در مجتمعهای مسکونی، نقش بارزی در افزایش یا کاهش اجتماع پذیری فضای باز یک مجتمع دارد. همچنین فضاهای باز با چیدمان مرکزی و مختلط نسبت به سایر الگوها اجتماعپذیرتر هستند و جانمایی نادرست عملکردهای مختلف در فضای باز یک مجتمع مسکونی، باعث کاهش اجتماع پذیری در فضای مورد نظر خواهد شد. این مهم میتواند توسط طراحان در تهیه لکه گذاری های اولیه طراحی فضاهای باز مجتمع های مسکونی، مد نظر قرار گیرد.
معماری شهری
زهرا صادقی؛ مجتبی انصاری؛ مهدی حقیقت بین
چکیده
پارکهای محلهای در ارتباط بین مردم با طبیعت نقش مهمی را ایفا میکنند. در واقع فضای سبز مهمترین انگیزه برای حضور و تفریح در پارک است. به منظور ارتقای کیفیت فضای سبز پارکهای محلهای و افزایش مشارکت مردمی، طراحی منظر پارک در ارتباط با ترجیحات مردم و ادراک آنها از منظر مطلوب ضروری به نظر میرسد، در حالی که در این زمینه کاستیهایی ...
بیشتر
پارکهای محلهای در ارتباط بین مردم با طبیعت نقش مهمی را ایفا میکنند. در واقع فضای سبز مهمترین انگیزه برای حضور و تفریح در پارک است. به منظور ارتقای کیفیت فضای سبز پارکهای محلهای و افزایش مشارکت مردمی، طراحی منظر پارک در ارتباط با ترجیحات مردم و ادراک آنها از منظر مطلوب ضروری به نظر میرسد، در حالی که در این زمینه کاستیهایی وجود دارد. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی پسندهای بصری مردم در راستای طراحی مطلوب پوشش گیاهی است. پژوهش حاضر قصد دارد این پسندها را در زمینه ترکیب فضایی پوشش گیاهی بر اساس شاخصه مهم و تأثیرگذار مقیاس بصری، مورد مطالعه قرار دهد. در این بررسی عوامل زمینهای سن، جنسیت و تفاوت سطح اجتماعی _ اقتصادی در نظر گرفته شد. روش پژوهش حاضر ترکیب روش کیفی و کمی است؛ ابتدا با مطالعه منابع و مشاهده میدانی ترکیب فضایی گیاهان در ایجاد انواع مقیاس بصری مورد شناسایی قرار گرفت سپس برای روش علی _ مقایسهای، دادهها مبتنی بر پیمایش جمعآوری شدند. با نمونهگیری تصادفی، 363 نفر از مراجعهکنندگان به پارکهای محلهای در دو منطقه شهر تهران، مورد پرسش قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روش آزمون تعقیبی بونفرونی با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. نتایج تحلیل دادهها بیانگر این مهم است که بین نظرات پاسخدهندگان در زمینه مقیاس بصری مطلوب در گروههای مختلف تفاوت کمی قابل مشاهده است. برای همه گروهها مقیاس بصری کاملاً بسته و دید کاملاً باز مطلوب نیست. مناظر با مقیاس بصری میانه و دید باز در فضای سایبانی مطلوبتر هستند. بر اساس یافتههای پژوهش حاضر، الگوی کاشت بر اساس ترکیب گیاهان در لایه های عمقی فضای سبز و در ارتفاعات مختلف پیشنهاد شد. پژوهش حاضر گامهای نخستین را در برنامهریزی منظر براساس آگاهی از پسندهای عمومی برداشته و این یافتهها ارائه کننده راهکارهای عملی برای طراحی کاشت در منظر هستند.
معماری شهری
شهراد پورمحمد؛ سید علیرضا شجاعی؛ حسین کلانتری خلیل آباد؛ مسعود تقوایی
چکیده
محیط انسان ساختی که انسان در آن زندگی می کند، صرفاً ابزار علمی یا نتیجه رویدادهای بی هدف نیست، بلکه واجد ساختار بوده و معنا را تجسم می بخشد. این معنا و ساختارها بازتاب فهم انسان از محیط طبیعی، انسان ساخت و وضعیت وجودی کلی اوست. معنایی را که انسان از محیط انسان ساخت، به صورت فردی و یا اجتماعی درک می کند، سبب ایجاد خاطراتی در ذهن او می گردد ...
بیشتر
محیط انسان ساختی که انسان در آن زندگی می کند، صرفاً ابزار علمی یا نتیجه رویدادهای بی هدف نیست، بلکه واجد ساختار بوده و معنا را تجسم می بخشد. این معنا و ساختارها بازتاب فهم انسان از محیط طبیعی، انسان ساخت و وضعیت وجودی کلی اوست. معنایی را که انسان از محیط انسان ساخت، به صورت فردی و یا اجتماعی درک می کند، سبب ایجاد خاطراتی در ذهن او می گردد که در نهایت سبب افزایش حس تعلق ساکنین نسبت به فضای زیستی می شود. هدف این پژوهش، کشف عوامل خاطره ساز و ارزیابی میزان تأثیرگذاری آن بر ارتقای حس تعلق ساکنین محلات نسبت به فضای زیستی شان است. حس تعلق، امری چند بعدی است و عوامل متفاوتی در ارتقای این حس نقش دارد. بر اساس ادبیات موجود، خاطره به عنوان یکی از معیارها برای برآورد حس تعلق افراد نسبت به محل سکونتشان استخراج گردید. به منظور ارزیابی الگوی نظری، سه محله سنگ سیاه، اسحاق بیگ و بازار مرغ از میان محلات قدیمی و سه محله آبیاری، اصلاح نژاد و هوابرد از میان محلات جدید شهر شیراز به عنوان نمونه موردی انتخاب گردیدند و پرسشنامه ای متناسب در میان آنها توزیع شد. پژوهش حاضر کاربردی بوده و به شیوه همبستگی و با استفاده از روش تحلیلی _ توصیفی تدوین گردیده است. داده های پرسشنامه با استفاده از نرم افزار Spss ورژن 24 و آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن و Tukeyو Anowa و SamplesT- Test Paired و ضریب همبستگی پیرسون مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج پژوهش بر همگن بودن محلات انتخابی در بافت جدید و قدیم از نظر تشابه ویژگی ها به طور مجزا و اهمیت عامل خاطره بر ارتقای حس تعلق در تمامی محلات دلالت دارد. بر این اساس، تأثیر خاطرات اجتماعی نسبت به خاطرات کالبدی بر ارتقای حس تعلق ساکنین محلات بیشتر بوده است. در مجموع، شاخص عناصر خاطره ساز از خاطرات کالبدی و آشنایی با محله از خاطرات اجتماعی بیشترین تأثیر و عامل ابنیه تاریخی از خاطرات کالبدی و سازمان های مردم نهاد از خاطرات اجتماعی کمترین تأثیر را در ارتقای حس تعلق ساکنین نسبت به فضای زیستی دارد.
معماری شهری
علی اکبر حیدری؛ ملیحه تقی پور
چکیده
بیتوجهی طراحان و معماران به کیفیت مجموعههای زیستی در جریان رشد شتابان شهرنشینی، ساکنان این مجموعهها را با مشکلات متعددی روبه رو نموده که از جمله مهمترین آنها، افت شدید کیفیت زندگی در این مجموعههاست. اهمیت این موضوع به حدی است که در بعضی موارد، زندگی در این مجتمعها، سلامت ساکنان آن را به مخاطره میاندازد. در همین ارتباط ...
بیشتر
بیتوجهی طراحان و معماران به کیفیت مجموعههای زیستی در جریان رشد شتابان شهرنشینی، ساکنان این مجموعهها را با مشکلات متعددی روبه رو نموده که از جمله مهمترین آنها، افت شدید کیفیت زندگی در این مجموعههاست. اهمیت این موضوع به حدی است که در بعضی موارد، زندگی در این مجتمعها، سلامت ساکنان آن را به مخاطره میاندازد. در همین ارتباط پژوهش حاضر، کیفیت معماری را به عنوان متغیر مستقل، کیفیت زندگی را به عنوان متغیر وابسته و کیفیت سلامت را به عنوان متغیر میانجی مد نظر قرار داده و سعی در تحلیل چگونگی ارتباط میان متغیرهای یادشده نموده است. بنابراین بر اساس ادبیات تحقیق، کیفیت سلامت با سه شاخص سلامت جسمانی، سلامت روانی و سلامت اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفت. کیفیت معماری نیز در قالب سه شاخص کیفیت محیطی، کیفیت ساختاری و کیفیت عملکردی مد نظر قرار گرفت و در نهایت کیفیت زندگی خود به عنوان یک مفهوم ثابت و چند جانبه تعریف گردید. گردآوری اطلاعات در حوزه کیفیت معماری و سلامت با استفاده از پرسشنامه محقق ساز و در ارتباط با کیفیت زندگی با استفاده از پرسشنامه استاندارد انجام گرفت. جامعه آماری در این تحقیق، ساکنان سه مجتمع اساتید، دراک و چوگان در شهر شیراز بودند که از نظر بافت اجتماعی ساکنان و نیز موقعیت جغرافیایی در شهر، در یک سطح قرار داشته ولی از نظر شاخصهای محیطی و معماری، دارای تفاوتهایی با یکدیگر بودند. تحقیق از نوع کمی _ کیفی و تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای آماری و نیز تحلیل محتوای مصاحبههای صورت گرفته از ساکنان انجام گرفته است. در انتها نتایج تحقیق حاکی از آن بود که کیفیات معماری، تأثیر بسزایی در کیفیت زندگی ساکنان در مجتمعهای مسکونی دارد که این موضوع از طریق ارتقای سطوح مختلف سلامت ساکنان شکل میگیرد. به این ترتیب که کیفیت محیطی باعث ارتقای سلامت جسمانی شده، کیفیت ساختاری باعث ارتقای سلامت روانی شده و کیفیت عملکردی باعث ارتقای سلامت اجتماعی ساکنان میشود و در نهایت برآیند این موارد باعث ارتقای کیفیت زندگی در مجتمعهای مسکونی میشود.
معماری شهری
فرناز دیبازر؛ سحر طوفان؛ سیروس جمالی؛ نیما ولیزاده
چکیده
مکانهای سوم نمونهای موفق از مکانهای عمومی هستند که به دلیل ویژگیهای خاص خود نقش مهمی در کیفیت زندگی شهری دارند. تأمین محیطی با توانایی شکل دهی و تقویت تعاملات اجتماعی یکی از نقشهای مهم مکان سوم است. هر چه جامعه تعاملات اجتماعی بیشتر و مؤثرتری داشته باشد، سالمتر و پویاتر خواهد بود؛ بنابراین توجه به ایجاد و شکلدهی ...
بیشتر
مکانهای سوم نمونهای موفق از مکانهای عمومی هستند که به دلیل ویژگیهای خاص خود نقش مهمی در کیفیت زندگی شهری دارند. تأمین محیطی با توانایی شکل دهی و تقویت تعاملات اجتماعی یکی از نقشهای مهم مکان سوم است. هر چه جامعه تعاملات اجتماعی بیشتر و مؤثرتری داشته باشد، سالمتر و پویاتر خواهد بود؛ بنابراین توجه به ایجاد و شکلدهی اصولی مکانهای سوم که کافهها نمونه بارزی از آنها هستند، ضروری به نظر میرسد. نمونهها براساس نظرسنجی آنلاین انتخاب شدهاند. روش تحقیق حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ شیوه، همبستگی است. شیوه جمعآوری اطلاعات مشاهده، مصاحبه، پرسشنامه و منابع آرشیوی است. هدف از این پژوهش بررسی هشت ویژگی عمومی بیان شده برای مکانهای سوم در نمونههای مطالعاتی و واکاوی تأثیر آنها بر تعاملات اجتماعی شکل گرفته در بستر مورد مطالعه است. ابتدا به کمک منابع آرشیوی، مشاهده و نقشهبرداری رفتاری مکان محور نمونهها مورد مطالعه قرار گرفت. سپس از مدل معادلات ساختاری و ابزار پرسشنامه طراحی شده در طیف لیکرت و براساس یافتههای پژوهش استفاده شده است. نتایج نشان میدهند، حریمها و فواصل در تعاملات اجتماعی تأثیرگذارند. ویژگیهای مکانهای سوم در کافههای مورد مطالعه وجود دارند و بر تعاملات اجتماعی اثرگذارند اما میزان ظهور آنها متفاوت است. چهار ویژگی گفتوگو به عنوان فعالیت اصلی، جو صمیمی، دسترسی و امکان سکونت و مشتری ثابت به ترتیب بیشترین تأثیر را در تعاملات اجتماعی دارند. سایر ویژگیها با اثرگذاری بر این چهار ویژگی به صورت غیرمستقیم در تعاملات اجتماعی شکل گرفته در کافههای مورد مطالعه نقش دارند.
معماری شهری
سودا نوروزی؛ علی جوان فروزنده
چکیده
توجه به مقوله مشارکت بهرهبرداران فضاهای عمومی در فرآیند طراحی معماری از نکات مهم و حائز اهمیت است. این موضوع در سالهای اخیر مورد توجه بسیاری از محققان و طراحان این گونه از فضاها قرار گرفته و در نمونههای عملی نیز در سه سطح طراحی، برنامهریزی و تصمیمسازی به ارائه راهکارهای اجرایی طراحی مشارکتی اقدام گردیده است. علیرغم ...
بیشتر
توجه به مقوله مشارکت بهرهبرداران فضاهای عمومی در فرآیند طراحی معماری از نکات مهم و حائز اهمیت است. این موضوع در سالهای اخیر مورد توجه بسیاری از محققان و طراحان این گونه از فضاها قرار گرفته و در نمونههای عملی نیز در سه سطح طراحی، برنامهریزی و تصمیمسازی به ارائه راهکارهای اجرایی طراحی مشارکتی اقدام گردیده است. علیرغم وجود روش مشخص انگیختگی مشارکتی در طراحی، در کشور ما توجه به این مقوله عمدتاً به سطح پایینی از روشهای دریافت اطلاعات مانند مصاحبه و ضبط نظرات بهرهبرداران اکتفا شده و نوعی اغفال در سطوح کلان طراحی، برنامهریزی و تصمیمسازی مشاهده میگردد؛ به طوری که نتایج به دست آمده از این اقدامات یا در حد صرفاً نوشتاری و یا در سطح پایین مداخله عملیاتی منحصر گردیده است. نکته حائز اهمیت در این میان، عدم تبیین مناسب از مؤلفههای تأثیرگذار مشارکت از یک طرف و نبود ساختار تأثیرگذاری این مؤلفهها و ارتباط آن با فرآیند طراحی از طرف دیگر است. بنابراین مقاله حاضر با هدف تبیین عوامل مشارکتی به تحلیل و ارائه مدل مفهومی _ ساختاری تأثیرگذاری این عوامل در فرآیند طراحی میپردازد. روش تحلیل و ارائه مدل مقاله براساس روش قیاسی _ مروری است. بر این اساس، سه مؤلفه اصلی ابعاد فردی، اجتماعی و مکانی به عنوان عوامل اصلی تأثیرگذار در طراحی مشارکتی استخراج گردید که توجه به این عوامل در قالب سه گانه ذهنیتهای فردی، ترجیحات اجتماعی و نیازهای عملکردی _ معنایی به عنوان شاخصههای مفهومی طراحی مشارکتی ارائه گردیده است. در این میان حاصل تلاقی این سهگانه با مفاهیمی مانند حس تعلق به مکان (در ابعاد معنایی)، تنوع کالبدی و عملکردی (در ابعاد اجتماعی _ مکانی)، نفوذپذیری و خوانایی (در بعد مکانی) بیشترین نقش در سطوح مداخله مشارکتی را دارا و در سطح ثانویه مؤلفههای دسترسی، امنیت و دعوت کنندگی (در ابعاد مکانی) نقش بعدی را عهدهدار هستند. سطح ثانویه تأثیرگذاری مکان باعث تسهیل حضور افراد در مکانهای عمومی گردیده و سطح اولیه تأثیرگذاری سبب تعمیق مشارکت در مکانهای عمومی و ایجاد ساختار عاطفی، ناخودآگاه و معنایی در مکان میگردد.
معماری شهری
سحر برهانی فر؛ محمد ابراهیم مظهری؛ ویدا تقوایی؛ بهزاد وثیق؛ رضا اشرف زاده
چکیده
در مجموعههای مسکونی ، تأمین خلوت در دو بعد اصلی خود (یعنی حفظ حریم خانوادگی و حریم خصوصی) به عنوان مؤلفههای مؤثر در تأمین امنیت و آرامش ساکنان، در اولویت قرار دارد. در حقیقت نگرش افراد به خلوت، بخشی از فرایند اجتماعی شدن آنهاست و به منظور تثبیت روابط اجتماعی باید به خلوت افراد و گروهها در عرصه عمومی توجه شود. ایجاد تعادل میان ...
بیشتر
در مجموعههای مسکونی ، تأمین خلوت در دو بعد اصلی خود (یعنی حفظ حریم خانوادگی و حریم خصوصی) به عنوان مؤلفههای مؤثر در تأمین امنیت و آرامش ساکنان، در اولویت قرار دارد. در حقیقت نگرش افراد به خلوت، بخشی از فرایند اجتماعی شدن آنهاست و به منظور تثبیت روابط اجتماعی باید به خلوت افراد و گروهها در عرصه عمومی توجه شود. ایجاد تعادل میان خلوت و تعامل اجتماعی امری ضروری است و باید با توجه به ارزشهای فرهنگی هر جامعهای بررسی شود. هدف از انجام پژوهش حاضر شناسایی و اولویتبندی شاخصهای تأثیرگذار خلوت بر تعاملات اجتماعی در مجتمع مسکونی ششصد دستگاه مشهد است. روش انجام پژوهش "توصیفی_تحلیلی" است و برای شناسایی مؤلفههای خلوت مؤثر بر تعاملات اجتماعی از روش اسنادی و کتابخانهای استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر ساکنان مجتمع مسکونی ششصد دستگاه مشهد است. حجم نمونه مورد مطالعه با استفاده از فرمول کوکران 322 نفر است. برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز از ابزار پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد و برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزارهای SPSS و PLS استفاده گردید. برای بررسی مدل پژوهش و ارزیابی اعتبار پرسشنامه از تحلیل عاملی تأییدی، برای مقایسه میانگینها از آزمون تی تک نمونهای و برای رتبهبندی مؤلفهها از آزمون رتبهبندی فریدمن استفاده شده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که مؤلفههای قلمروخواهی مانند فواصل میان فردی، مشخصات فیزیکی، قلمروهای فضایی و حریم سمعی و بصری به عنوان متغیرهای تأثیرگذار بر تعاملات اجتماعی در مجتمع مسکونی ششصد دستگاه با رویکردی به حفظ خلوت هستند. یافتههای آزمون تی تک نمونه جامعه آماری نشان داد میانگین تمامی مؤلفهها و زیرمؤلفهها بالاتر از مقدار متوسط به دست آمده و تمامی مؤلفهها و شاخصهای تعیین شده دارای تأثیر نسبتاً زیادی بر تعاملات اجتماعی هستند(05/0>p). میانگین مؤلفه فواصل میان فردی برابر با 4.48، مرز و قلمرو برابر با 4.38، مشخصات کالبدی برابر با 4.12 و حریم سمعی بصری برابر با 4.06 هستند. نتایج آزمون رتبهبندی فریدمن همچنین نشان داد که مؤلفههای مرز و قلمرو و فواصل میان فردی دارای بیشترین میانگین رتبه و در نتیجه بیشترین تأثیر را بر تعاملات اجتماعی دارند . همچنین در میان زیرمؤلفهها، انعطافپذیری کالبدی، همگنی اجتماعی و انعطافپذیری میان فردی دارای بالاترین میانگین رتبه و بیشترین تأثیر بر تعاملات اجتماعی هستند.
معماری شهری
راحله عبدالهی؛ اسلام کرمی؛ احد نژادابراهیمی؛ لیلا رحیمی
چکیده
عدم تابآوری برخی از فضاهای معاصر و رهاسازی در برابر تحولات بهعنوان معضل جدی در ساختار شهرهای معاصر مطرح است که تبعات فراوانی را در عرصه حیات شهرها به دنبال داشته است. به نظر میرسد عمر کوتاه فضاها بهواسطه همخوانی با زمینه و برخورداری از ویژگیهای محیطی قابل اصلاح و بهبود باشد تا در برخورد با اختلالات، تابآوری لازم ...
بیشتر
عدم تابآوری برخی از فضاهای معاصر و رهاسازی در برابر تحولات بهعنوان معضل جدی در ساختار شهرهای معاصر مطرح است که تبعات فراوانی را در عرصه حیات شهرها به دنبال داشته است. به نظر میرسد عمر کوتاه فضاها بهواسطه همخوانی با زمینه و برخورداری از ویژگیهای محیطی قابل اصلاح و بهبود باشد تا در برخورد با اختلالات، تابآوری لازم را در پی داشته باشند. ازاین رو هدف تحقیق حاضر که به منظور ارتقای پایداری و هویت شهری انجام یافته، بررسی تأثیر مؤلفههای زمینهای و قابلیتهای فضایی بر تابآوری فضایی بازار تاریخی تبریز است. مطالعه حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ ماهیت از نوع توصیفی_تحلیلی مبتنی بر تحلیل پرسشنامهها بهروش همبستگی است. در این مطالعه متغیرهای زمینهای و قابلیتهای فضایی به عنوان متغیرهای مستقل و متغیرهای تابآوری بهعنوان متغیرهای وابسته مورد سنجش قرار گرفت. با استفاده از فرمول کوکران تعداد 357 نفر از مراجعان بازار تاریخی تبریز بهعنوان نمونه آماری انتخاب و ضریب آلفای کرونباخ برای سئوالات پرسشنامه 899/0 محاسبه شد که بیانگر پایایی مناسب ابزار تحقیق است. برای تحلیل دادهها و سنجش وضعیت موجود از آزمون t مستقل و برای بررسی روابط همزمانی و میزان اثرگذاری میان متغیرها از آزمون همبستگی و رگرسیون استفاده شده است. یافتههای تحقیق نشان داد، رابطه معنیداری بین مؤلفههای زمینهای (کالبدی، تاریخی، فرهنگی و اقلیمی_محیطی) و قابلیتهای فضایی (انعطافپذیری، تطبیقپذیری، تغییرپذیری و واکنشپذیری) با تابآوری فضایی برقرار است و بیشترین اثرگذاری بهترتیب مربوط به قابلیتهای تطبیقپذیری و واکنشپذیری و سپس مؤلفههای اقلیمی و تاریخی زمینهای است؛ در حالی که قابلیت تطبیقپذیری و زمینه اقلیمی دارای کمترین امتیاز هستند. همچنین یافتهها حاکی از آن است که زمینه فرهنگی و اقلیمی از نظر میزان برخورداری از قابلیتهای فضایی در وضعیت مطلوبی قرار دارند. در نتیجه بازار تاریخی تبریز از لحاظ تابآوری بیشتر تحت تأثیر قابلیتهای فضایی و سپس مؤلفههای زمینهای قرار دارد؛ یعنی علاوه بر تواناییهای فضایی باید به مؤلفههای زمینهای نیز توجه گردد. تأکید توأم به هر دو ویژگی در کاهش آسیبپذیری و افزایش تابآوری مؤثر واقع خواهد شد و رسیدن به تابآوری مستلزم همخوانی فضا با زمینه است که توانایی مقابله فضا با اختلالات، با ارتقای قابلیت فضایی از طریق پتانسیل ذاتی زمینه تحقق مییابد.
معماری شهری
نازنین دهناد؛ جمال الدین مهدی نژاد؛ باقر کریمی
چکیده
میزان موفقیت فضاهای جمعی به میزان استفاده از آن مکان و حضور انسان وابسته است. انسان به صورت پیوسته با مکان همراه بوده و نوعی تعامل در آن را ایجاد کرده که منجر به شکلگیری روابط اجتماعی و اجتماعپذیری فضای باز جمعی شده است. در دهههای اخیر، بیتوجهی به حفظ و ارتقای حیات جمعی در برخی فضاهای باز موجب از بین رفتن اهمیت و نقش ...
بیشتر
میزان موفقیت فضاهای جمعی به میزان استفاده از آن مکان و حضور انسان وابسته است. انسان به صورت پیوسته با مکان همراه بوده و نوعی تعامل در آن را ایجاد کرده که منجر به شکلگیری روابط اجتماعی و اجتماعپذیری فضای باز جمعی شده است. در دهههای اخیر، بیتوجهی به حفظ و ارتقای حیات جمعی در برخی فضاهای باز موجب از بین رفتن اهمیت و نقش فضا شده است. همچنین عدم استفاده از معیارهای فضاهای باز عمومی برای اجتماعپذیری فضاها منجر به خالی و رانده شدن فضاها شده است. از این رو شناخت معیارهای ایجاد کننده و ارتقادهنده اجتماعپذیری در فضاهای باز جمعی به منظور رونق بخشیدن به این گونه فضاها در مقیاسهای مختلف ضروری است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تحلیل عوامل مؤثر بر کیفیت فضای باز جمعی محیطهای مسکونی و تأثیر آن در ایجاد تعامل بین کاربران و پاسخ به این پرسش که حضور افراد در این فضاها چگونه منجر به اجتماعپذیری فضای باز جمعی و عاملی در جهت موفقیت فضا میشود، انجام شده است. از این رو چهار فضای باز مشترک جمعی در مقیاس مجتمعهای سکونتی در منطقه شش شهرداری شهر شیراز انتخاب شد. این پژوهش با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی به روش پیمایش و با استفاده از ابزار سنجش پرسشنامه صورت گرفته است. حجم نمونه 488 نفر از ساکنان مجتمع مسکونی است. تجزیه تحلیل دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و با بهرهگیری از نرمافزار SPSS انجام شده است. پس از تحلیل و دستهبندی ابعاد در سطح نظریه مکان و استخراج هفت مؤلفه مؤثر بر کیفیت فضاهای جمعی و اجتماعپذیری (که شامل ایمنی و امنیت، انعطافپذیری، نفوذپذیری، فعالیتپذیری، تعاملاجتماعی، هویت مکان و ادراک محیط است) در چگونگی برقراری تعامل و ارتباط کاربران محیط چهار نتیجه حاصل گردید. نخست ایجاد آفرینش فضاهایی پویا، دوم ایجاد فضاهای جمعی، سوم پیوستگی و تعامل و چهارم تقویت درک متقابل از رفتارهای محیط کیفیت مکانهای باز جمعی را میتوان ارتقا بخشید.
معماری شهری
اکرم اسفندیاری؛ عباس ترکاشوند
چکیده
مجتمعهای مسکونی همچون هر برساخته دیگری علاوه بر فضا و کالبد فیزیکی خود، حاوی بار ادراکی برای شهروندان هستند. کیفیت بصری، نقش مهمی در چگونگی شکلگیری این بار ادراکی دارد. بدینترتیب، توجه به کارکرد ادراکی مجموعههای مسکونی به میزان زیادی وابسته به کیفیت بصری آن است که مقولهای کیفی به شمار آمده و از این رو، تحلیل آن پیچیدگیهای ...
بیشتر
مجتمعهای مسکونی همچون هر برساخته دیگری علاوه بر فضا و کالبد فیزیکی خود، حاوی بار ادراکی برای شهروندان هستند. کیفیت بصری، نقش مهمی در چگونگی شکلگیری این بار ادراکی دارد. بدینترتیب، توجه به کارکرد ادراکی مجموعههای مسکونی به میزان زیادی وابسته به کیفیت بصری آن است که مقولهای کیفی به شمار آمده و از این رو، تحلیل آن پیچیدگیهای بسیاری به همراه دارد. در این راستا تحلیلهای ایزوویست و خطوط دید ابزاری مؤثر در جهت تحلیل و در نتیجه سنجش کیفیت بصری، از طریق روشهای کمی فراهم میآورند. بدینترتیب هدف این پژوهش، ارائه روشی برای به کارگیری ابزار ایزوویست و خطوط دید در فرآیند سنجش کیفیت بصری در مجتمعهای مسکونی است. این پژوهش، به طور موردی در شهر کرمانشاه انجام شده است. برای این منظور، ابتدا مجتمعهای مسکونی واقع در شهر کرمانشاه با استفاده از تحلیلهای فرمی، مبتنی بر یک روش کمی، گونهشناسی و دستهبندی شدهاند. سپس به منظور جلوگیری از تأثیر فضای شهری ناهمخوان اطراف مجتمعها به عنوان عامل مداخلهگر، شکل گونههای حاصله با روش«نرمالکردن» همگن شده و کیفیت فضایی_کالبدی گونههای نرمالایز شده نیز با ابزار اسپیسمیت مورد سنجش قرار گرفته است. در مرحله بعد، کیفیت بصری آنها با استفاده از ابزار ایزوویست، با تکیه بر شاخصهای مساحت، مقدار زاویه راندگی، بیشترین خط شعاع دید و انحصار مورد سنجش قرار گرفته و دادههای کمی استخراج شده است. در نهایت، همبستگی میان دادههای حاصل از سنجش کیفیت بصری، با دادههای حاصل از سنجش کیفیت فضایی_کالبدی گونهها، مورد آزمون قرار گرفته و تحلیل شده است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که هر یک از گونههای مجتمعهای مسکونی، شاخصهای کیفیت بصری و خطوط دید معینی دارد که به طور کمی و کیفی با سایر گونهها قابل مقایسه است. همچنین نتایج این پژوهش نشان میدهد شاخصهای ایزوویست که مبین کیفیت بصری گونهها هستند، با شاخصهای اسپیسمیت، دارای رابطه همبستگی هستند. این امر به معنای اعتبار روش پیشنهادی در سنجش کیفیت بصری مجتمعهای مسکونی بوده و مبین کاربرد نمودارهای اسپیسمیت در کیفیت بصری مجتمعهای مسکونی نیز هست. نتایج این تحقیق میتواند به صورت بالقوه در طراحی سایت مجموعههای مسکونی مورد استفاده قرار گرفته و متعاقب آن بر کیفیت طرحهای مسکونی مؤثر باشد.
معماری شهری
علی مصلی نژاد؛ خسرو موحد؛ هادی کشمیری
چکیده
امروزه پرداختن به موضوع حضور جوانان در فضاهای شهری و ارتباط آن با مؤلفههای معماری بسیار با اهمیت است. دستیابی به نقش این عناصر در افزایش حضور جوانان در معابر، گام مهمی برای کاهش مشکلات جوانان خواهد بود. تقویت حضور جوانان، ضمن ایجاد تعامل با سایر شهروندان، زمینه استفاده از این فرصت ارزشمند به منظور برنامهریزی اوقات فراغت جوانان ...
بیشتر
امروزه پرداختن به موضوع حضور جوانان در فضاهای شهری و ارتباط آن با مؤلفههای معماری بسیار با اهمیت است. دستیابی به نقش این عناصر در افزایش حضور جوانان در معابر، گام مهمی برای کاهش مشکلات جوانان خواهد بود. تقویت حضور جوانان، ضمن ایجاد تعامل با سایر شهروندان، زمینه استفاده از این فرصت ارزشمند به منظور برنامهریزی اوقات فراغت جوانان و افزایش سرزندگی شهروندان در فضاهای شهری خواهد بود. مهمترین هدف این پژوهش، ارزیابی تأثیر عناصر کالبدی معماری از جمله فرم و شکل نمای بناهای مجاور معابر شهری، رنگ بدنهها، نوع کفسازی، مبلمان، تنوع کاربری، محل قرارگیری و شکل باغچهها و آبنماها و ... بر میزان حضور جوانان در فضاهای شهری و به ویژه معابر است. این تحقیق از نقطه نظر هدف بیرونی از گونه کاربردی است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی تحلیلی بوده و دیدگاه 400 نفر از شهروندان شامل ساکنان، کسبه و رهگذران، با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق ساخته، برداشت شده است. این برداشتها با استفاده از تحلیلهای آماری در نرمافزار SPSS v.24 اولویتبندی گردیدند. در ادامه با روش تجزیه و تحلیل عاملی، محتوا و بار عاملی پرسشهای موجود در هر یک از مؤلفهها ارائه گردیده است. بر مبنای نتـایج حاصل از تجزیه و تحلیل دادهها، مهمترین مؤلفهها از نظـر پاسـخ دهنـدگان دستهبندی شد. یافتههای تحقیق نشان میدهد، عناصر مبلمان شهری بـا ضـریب همبسـتگی 64/. در مقایسه با مؤلفههای خدمات عمومی و رفاهی، محیطی، ویژگیهای عملکردی، مؤلفههای ایمنی و امنیت، تنوع فضایی، کالبدی و مؤلفههای انعطاف پذیری، بیشترین تأثیر را بر افزایش حضور جوانان در خیابان عفیفآباد شیراز داشتهاند. همچنین مشخص گردید، توجه به نظافت و پاکیزگی محیط و دسترسی به خدمات عمومی، مهمترین عوامل مورد توجه جوانان حاضر در خیابان عفیفآباد به منظور انگیزه حضور آنان در معابر شهری بوده است.
معماری شهری
سیده فاطمه موسوی نیا
چکیده
در بحث از بعد اجتماعی توسعه پایدار، تعاملات میان ساکنان و احساس امنیت از موضوعات مهم محسوب میشوند. بنابراین از یک سو در زمینه کشورهای در حال توسعه، اثر محیطهای مسکونی متراکم بر زندگی اجتماعی ساکنان همچنان نیازمند فهم و مطالعه بیشتری است و از سوی دیگر، بسته و محصور بودن، به عنوان یک عامل کالبدی، مؤثر بر شرایط اجتماعی در محیطهای ...
بیشتر
در بحث از بعد اجتماعی توسعه پایدار، تعاملات میان ساکنان و احساس امنیت از موضوعات مهم محسوب میشوند. بنابراین از یک سو در زمینه کشورهای در حال توسعه، اثر محیطهای مسکونی متراکم بر زندگی اجتماعی ساکنان همچنان نیازمند فهم و مطالعه بیشتری است و از سوی دیگر، بسته و محصور بودن، به عنوان یک عامل کالبدی، مؤثر بر شرایط اجتماعی در محیطهای مسکونی شناخته میشود. از این رو، هدف این پژوهش، بررسی رابطه میان تراکم ادراک شده(بعد کمّی_کیفی تراکم)، احساس امنیت و تعاملات اجتماعی در قالب مدلی ساختاری و مقایسه سازوکار آنها در دو گونه مسکن محصور و غیرمحصور است. جامعه آماری، نمونهای شامل590 نفر از ساکنان شش توسعه مسکونی، با تراکم جمعیتی، تراکم خالص مسکونی و پایگاه اجتماعی_اقتصادی مشابه ساکنان و شیوه طراحی متفاوت در شهر مشهد بودند. پس از کنترل پایایی ترکیبی عاملها و روایی سازه، ابتدا با استفاده از آزمون تی، دو گونه مسکن به لحاظ متغیرهای احساس امنیت و تعاملات اجتماعی با یکدیگر مقایسه شدند. سپس روابط میان متغیرها از طریق مدلیابی معادلات ساختاریSEM مورد بررسی قرار گرفت. یافتههای این پژوهش نشان میدهد، تفاوت معناداری میان دو گونه مسکن محصور و غیرمحصور به لحاظ تعاملات و احساس امنیت وجود دارد. براساس مدلهای برازش شده، در هر دو گروه مسکن، شرایط اجتماعی و امنیت در فضاهای باز مشترک، به تراکم ادارک شده وابسته است. همچنین مقایسه مدلها، حاکی از این مطلب است که نحوه اثر سازههای پژوهش در دو گونه مسکن محصور و غیرمحصور، متفاوت از یکدیگر بوده و فرآیندهای ادراکی_اجتماعی، به شکل متفاوتی عمل میکنند. در گونه محصور، ادراک تراکم، تعاملات اجتماعی و احساس امنیت در یک حلقه بازخورد، در طول زمان موجب ارتقا یا تضعیف یکدیگر میشوند. در حالی که در گونه مسکن غیرمحصور احساس امنیت، پیشنیاز بروز تعاملات اجتماعی در فضاهای باز مشترک است و میان ادراک تراکم و تعاملات اجتماعی نقش واسطهای دارد.
معماری شهری
مهرداد شهبازی؛ منصور یگانه؛ محمدرضا بمانیان
چکیده
فضاهای باز نقش حیاتی در افزایش کیفیت هر محیط و فضایی دارند. بهبود وضعیت کیفیت زیستی بشراز طریق افزایش سرزندگی در فضا صورت میگیرد. بنابراین میتوان سرزندگی را جزئی جداییناپذیر از یک فضای مطلوب دانست که درصدد انتقال حس نشاط به مخاطبان است. ازاین رو مقاله حاضر در نظر دارد تا با واکاوی حوزه نظری پژوهشهای انجام شده در قلمرو ...
بیشتر
فضاهای باز نقش حیاتی در افزایش کیفیت هر محیط و فضایی دارند. بهبود وضعیت کیفیت زیستی بشراز طریق افزایش سرزندگی در فضا صورت میگیرد. بنابراین میتوان سرزندگی را جزئی جداییناپذیر از یک فضای مطلوب دانست که درصدد انتقال حس نشاط به مخاطبان است. ازاین رو مقاله حاضر در نظر دارد تا با واکاوی حوزه نظری پژوهشهای انجام شده در قلمرو سرزندگی، به فراتحلیل عوامل سرزندگی محیطی در فضای باز بپردازد. با توجه به این که سرزندگی در فضاها، فرهنگها و جوامع مختلف میتواند معانی و عوامل متفاوتی داشته باشد، در این مقاله سعی شده که جمعبندی نظری در حوزه عوامل با توجه به انواع مختلف فضاهای باز در تحلیلها صورت گیرد. جامعه آماری 40 مقاله (20 مقاله داخلی و 20 مقاله خارجی) در بازه زمانی 1385-1397 است. گردآوری دادهها از مقالات براساس پروتکل پریسما بوده که با نظر متخصصان مورد انطباق قرار گرفته است. پس از مرور نظاممند مقالات، برای تجزیهوتحلیل دادهها از روش فراتحلیل و نرمافزار CMA2 استفاده شد. همچنین پس از تحلیل استنباطی دادهها از طریق نمودار قیفی، روش رگرسیون خطی اگر، خطای انتشار و آزمون Q ناهمگونی، با استفاده از روش رگرسیون خطی و رگرسیون چند متغیره، ابتدا میزان ارتباط بین یکایک متغیرهای مستقل و سپس کلیه متغیرهای مستقل در ابعاد مختلف با متغیر وابسته یعنی سرزندگی محیطی مورد ارزیابی قرار گرفت. یافتههای تحقیق نشان میدهد، در مورد تأثیر متغیرهای مستقل بر سرزندگی، بین سرزندگی و متغیرهای مستقل رابطه مثبت و مستقیمی وجود دارد؛ همچنین در مطالعات صورت گرفته، متغیر ایمنی و امنیت بیشترین تأثیر را بر سرزندگی محیطی دارد و در درجه دوم متغیر مشارکت و تعاملات اجتماعی مؤثرترین متغیر است. همچنین متغیر کالبد و فرم بنا کمترین تأثیر را بر سرزندگی محیطی دارد و تأثیرات دیگر متغیرها تقریباً ثابت است.
معماری شهری
علی اکبر حیدری؛ مریم کیایی
چکیده
رفتار فضایی انسانها در محیطهای گوناگون از یک سو متأثر از ویژگیهای عینی محیط و از سوی دیگر تحت تأثیر شرایط ذهنیِ آنها قرار دارد. بنابراین نحوه ادراک آنها از یک فضا، تا حد زیادی به ویژگیهای عینی محیط و شرایط ذهنی آنها در شناخت عناصر محیط بستگی دارد. از آنجا که چگونگی انطباق ویژگیهای عینی محیط با شیوههای ...
بیشتر
رفتار فضایی انسانها در محیطهای گوناگون از یک سو متأثر از ویژگیهای عینی محیط و از سوی دیگر تحت تأثیر شرایط ذهنیِ آنها قرار دارد. بنابراین نحوه ادراک آنها از یک فضا، تا حد زیادی به ویژگیهای عینی محیط و شرایط ذهنی آنها در شناخت عناصر محیط بستگی دارد. از آنجا که چگونگی انطباق ویژگیهای عینی محیط با شیوههای ادراک ذهن افراد، یکی از مهمترین چالشهای مطرح در حوزه طراحی محیط است، پژوهش حاضر این موضوع را در بستر یک فضای عمومی شهری نسبتاً پیچیده با عنوان بازار بررسی نموده و با ارزیابی کیفیت ادراکی محیط با استفاده از تئوری روانشناسی گشتالت و نیز تحلیل نظام پیکرهبندی فضایی بازار با استفاده از روش چیدمان فضا، به تحلیل جنبه شناختی و ادراکی در ارتباط با فضای بازار پرداخته است. پس از معرفی شاخصهای مورد نظر در هر دو تئوری، فرایند تحلیل آغاز گردید. در بخش تحلیل چیدمانی، نقشه بازار در محیط نرمافزار فراخوانی شد و با استفاده از خروجیِ شاخصهایی چون مخروط دید، عمق و یکپارچگی فضایی و قابلیت دسترسی و کیفیت فضایی بازار تحلیل شد. از بُعد شناختی نیز به منظور استخراج شاخصهای گشتالتی، از روش ترسیم نقشههای شناختی استفاده شد. بنابراین از جامعه آماری مدنظر تحقیق خواسته شد از یک ورودی مشخص وارد بازار شده و پس از طی مسیر 30 دقیقهای در بازار، تصاویر ذهنی خود از ساختار فضایی بازار را در قالب یک کروکی ترسیم نمایند. پس از گردآوری اطلاعات از هر دو روش، یافتههای به دست آمده مورد تحلیل و تطبیق قرار گرفت. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که فاکتورهای متعدد عینی و ذهنی در کنار هم و گاه با اولویتبندیهایی نسبت به یکدیگر، در تشخیص راهیابی صحیح فضا مؤثر هستند. همچنین نتایج حاصل از تحلیلهای چیدمانی یک محیط در بعضی موارد همسو با نتایج تحلیل شناختی آن محیط و در بعضی موارد نیز در تناقض با آن قرار دارد که این موضوع تا حد زیادی متأثر از ویژگیهای فضایی محیط مورد نظر و عناصر به کار رفته در آن است.
معماری شهری
نوشین سخاوت دوست؛ فریبا البرزی
چکیده
در عصر حاضر لزوم پرداختن به مسئله معنا و کشف لایههای عمیق معنایی در حوزههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، هنری و معماری به امری اجتناب ناپذیر بدل شده است. بحث کمرنگ شدن این مهم در ارتباط با فضاهای شهری و معماری، الزام کاربرد روشهای فکری و فلسفی منوط به معنا توأم با نگرشی نقادانه و عمیق را بیش از پیش مطرح کرده است. از مهمترین این روشها ...
بیشتر
در عصر حاضر لزوم پرداختن به مسئله معنا و کشف لایههای عمیق معنایی در حوزههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، هنری و معماری به امری اجتناب ناپذیر بدل شده است. بحث کمرنگ شدن این مهم در ارتباط با فضاهای شهری و معماری، الزام کاربرد روشهای فکری و فلسفی منوط به معنا توأم با نگرشی نقادانه و عمیق را بیش از پیش مطرح کرده است. از مهمترین این روشها میتوان به رویکرد نشانهشناسی با گسترهای وسیع در بررسی پدیدههای مختلف اشاره کرد. بدینترتیب در راستای پژوهش با بهکار بردن روش نشانهشناسی در یافتن عناصر مکانساز در مجموعه تاریخی سعدالسلطنه قزوین، پیوندی میان نقش نشانهشناسی و چیستی مکان برقرار شدهاست. این مجموعه که به عنوان کاروانسرا در عصر قاجار کاربرد داشته، در چند سال اخیر به دنبال بازسازیهای صورت گرفته در قالبی بدیع و به عنوان فضای شهری پویا به حیات خود ادامه داده است که به واسطه استمرار حضور شهروندان و در پی داشتن احساسی از تعلق به مکان، از ویژگیهای خاص فضایی خود سخن به میان میآورد و بدینترتیب جستوجوی مفاهیم فضایی پیرامون آن را به موضوعی درخور تأمل تبدیل میکند. در این راستا فرض بر آن است که استفاده از دانش نشانهشناسی میتواند به عنوان نقش مکمل، منجر به خوانش دقیقتر مکان و ارتقای کیفیت فضایی آن گردد. به عبارتی عناصر مکانساز که به واسطه تجربه و ادراکات حسی مخاطب ایجاد میشوند، در گذار از نشانهشناسی به طور مشخص در ارتباط با بنا و متن قرارگیری آن مطالعه میشوند. با نظر به فرضیه مطرح شده، هدف پژوهش حاضر شناسایی مؤلفههای مرتبط با مفهوم مکان با نگرشی نشانهشناسانه و به روش توصیفی_تحلیلی است که در نهایت تطبیق مؤلفهها با مجموعه سعدالسلطنه قزوین به واسطه مشاهده، مصاحبه، پرسشنامه و نقشههای شناختی از طریق ترسیم کروکی و تحلیلهای آماری نرمافزارSPSS 20 در قالب ارائه فراوانی و میانگین دادهها و آزمون همبستگی اسپیرمن بررسی میشوند. نتیجه پژوهش ابتدا بیانگر اهمیت نقش نشانهشناسی در یافتن مؤلفههای ارتقادهنده فضا به مکان (همچون توجه به زمینه و انطباق با محیط، معنامندی، ارزشهای فرهنگی و اجتماعی، هویت و ماندگاری فضا، خاطرهانگیزی) و سپس بررسی و تحقق این موارد در روابط و نسبتهای مختلف میان فرد و مکان از منظر توجه به نشانهشناسی ادراکات، حافظه تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و ذهنیت مخاطب است.
معماری شهری
فاطمه حنیفه؛ حجت الله رشیدکلویر؛ عباس ابوالقاسمی؛ حسن اکبری؛ شعیب کاسهگر محمدی
چکیده
محیط و فضا، از اساسیترین بسترهای پشتیبانِ نیازهای چندبعدی انسان هستند. ازاین رو، مسکن که در آن معماری، جامعه و فرهنگ با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند، تأثیر رفتاری مهمی را بر روی روانِ ساکنان و تعاملات اجتماعی آنها در سطوح مختلف جامعه بر جای میگذارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر ویژگیهای کالبدیِ مجتمعهای مسکونی بر بهبود ...
بیشتر
محیط و فضا، از اساسیترین بسترهای پشتیبانِ نیازهای چندبعدی انسان هستند. ازاین رو، مسکن که در آن معماری، جامعه و فرهنگ با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند، تأثیر رفتاری مهمی را بر روی روانِ ساکنان و تعاملات اجتماعی آنها در سطوح مختلف جامعه بر جای میگذارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر ویژگیهای کالبدیِ مجتمعهای مسکونی بر بهبود شاخصهای روانی_اجتماعی ساکنان در مقیاس واحد همسایگی است. روش تحقیقِ جستار پیشِ رو، از نوع توصیفی_همبستگی بوده و تحلیل دادههای آن با استفاده از روش آماری همبستگی و رگرسیون چندگانه صورت گرفته است. به منظور تأیید متغیرهای بهدستآمده با استفاده از تکنیک دلفی، پرسشنامه برای 18 نفر از متخصصان معماری و روانشناسی فرستاده شد که درنهایت، پرسشنامه نهایی تدوین گردید. آزمودنیهای تحقیق، شامل 186 خانوار در دسترس از 439 خانوار ساکن، در چهار مجتمع مسکونی واقع در شهر رشت است. ضریب همبستگی نشان میدهد که تمامی متغیرهای کالبدی تأیید شده به وسیله متخصصان، رابطه معناداری با شاخص اجتماعی_روانی دارد و 2/61 درصد از واریانس شاخصهای روانی، به وسیله متغیرهای ویژگی فضا، انعطافپذیری و نور تبیین شده و همچنین 59درصد از واریانس شاخصهای اجتماعی به وسیله متغیرهای محرمیت، گونه مسکن، انعطافپذیری، خدمات و امکانات عمومی، زمان و دوره تکرار، نور، جغرافیای فضا، دسترسی به امکانات و فاصله عملکردی پیشبینی گردید. نتایج تحقیق حاکی از نقش تعیینکننده ویژگیهای کالبدی در ارتقای شاخصهای روانی_اجتماعی بوده و بیانگر آن است که افراد ضمن امکان کنترل زندگی خود، قابلیت تعامل مؤثر با دیگران را چه در زندگی خصوصی و چه عمومی، در محیط و فضاهای انسجامیافته و سازگار با طبیعت خویش، کسب مینمایند.
معماری شهری
پریسا هاشمپور؛ زیبا سامی
چکیده
مسکن از اساسیترین نیازهای انسان است. کمتوجهی به نیازهای چند بعدی انسان موجب کاهش کیفیت زندگی در آنها شده است. از این رو بررسی کیفیت محیطی برای افزایش حیات، با در نظر گرفتن جنبههای مختلف نیازهای انسان تأثیر عمیق بر حیاتپذیری مجتمع مسکونی دارد. رویکرد حیاتپذیری به دنبال مسئله پیوند مسکن با حیات انسان و نیازهای او از طریق ...
بیشتر
مسکن از اساسیترین نیازهای انسان است. کمتوجهی به نیازهای چند بعدی انسان موجب کاهش کیفیت زندگی در آنها شده است. از این رو بررسی کیفیت محیطی برای افزایش حیات، با در نظر گرفتن جنبههای مختلف نیازهای انسان تأثیر عمیق بر حیاتپذیری مجتمع مسکونی دارد. رویکرد حیاتپذیری به دنبال مسئله پیوند مسکن با حیات انسان و نیازهای او از طریق توجه به کیفیت محیطی در مجتمعهای مسکونی است. همچنین به دلیل تأثیر متقابل محیط مسکونی بر زندگی ساکنان، تعیین کیفیت محیطی مؤثر بر حیاتپذیری ضروری است. با بررسی مراتب حیات انسان از دیدگاه اسلامی، مؤلفههای حیاتپذیری در ارتباط با مؤلفههای مادی و ادراکی را میتوان دستهبندی کرد. پژوهش حاضر با هدف افزایش حیاتپذیری در مجتمعهای مسکونی و با توجه به تأثیرات کیفیت محیطی، اجرا گردید. سه مجتمع مسکونی آسمان تبریز، شهید چمران و مجتمع امام(ره) به دلیل ساخت در دهههای متفاوت به عنوان نمونههای موردی انتخاب شدند. پژوهش از نوع میدانی با هدف کاربردی و از نظر روششناسی توصیفی_تحلیلی بوده است. برای گردآوری اطلاعات از روشهای مشاهده، مصاحبه و پرسشنامه استفاده شده است. حجم نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران 300 نفر تعیین گردید. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار Spss و تحلیل نمونهها با روش SWOT انجام شد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که تحقیق کیفیت محیطی با توجه به نیازهای حیات انسان در حیاتپذیری مجتمعهای مسکونی مؤثر هستند. کیفیت محیطی در بر گیرنده مؤلفههای مادی(عوامل کالبدی ، زیستمحیطی) و ادراکی( فرهنگی، روانی و اجتماعی) است و در نهایت مشخص شد که عوامل روانی تأثیر بیشتری در حیاتپذیری مجتمعهای مسکونی دارد.
معماری شهری
مینو قرهبگلو؛ احد نژاد ابراهیمی؛ ملیحه جاویدمهر
چکیده
بخش مرکزی شهر به عنوان یکی از اجزای اصلی شهر، همواره در طول تاریخ حائز اهمیت بودهاست. اقشار مختلف مردم با اهداف مختلف، نیاز به حضور و تردد در مراکز شهرها را دارند. این درحالی است که فضاهای شهری برای شکلگیری بسیاری از خاطرات اجتماعی و برقراری تعاملات نیز میتوانند کمککننده باشند. طراحی محیط شهری بهعنوان بستر مناسب برای حضور گسترده ...
بیشتر
بخش مرکزی شهر به عنوان یکی از اجزای اصلی شهر، همواره در طول تاریخ حائز اهمیت بودهاست. اقشار مختلف مردم با اهداف مختلف، نیاز به حضور و تردد در مراکز شهرها را دارند. این درحالی است که فضاهای شهری برای شکلگیری بسیاری از خاطرات اجتماعی و برقراری تعاملات نیز میتوانند کمککننده باشند. طراحی محیط شهری بهعنوان بستر مناسب برای حضور گسترده شهروندان، میتواند بسیاری از نیازهای آنها را به نحو مطلوبی پاسخ دهد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی معیارهای تأثیرگذار بر ارتقای مفهوم پاسخدهی به کاربران و ایجاد رضایت در آنهاست. در این پژوهش بافت تاریخی بخش مرکزی شهر گنبدکاووس بهعنوان یکی از فضاهای عمومی مهم انتخاب شده و بهدنبال پاسخ بدین سئوال است که مؤلفههای پاسخده در بخش مرکزی شهر گنبدکاووس برای ارزیابی و راهکارهای بهبود آن کدامها هستند. پژوهش حاضر از نوع کاربردی بوده و با استفاده از روش تحقیق کیفی و راهبرد پیمایشی غیرمستقیم مبتنی بر نظر خبرگان برای تدوین مؤلفهها استفاده شدهاست. خبرگان از میان اساتید دانشگاه در رشته معماری و مدیران شهری و دانشجویان رشته معماری، پیرامون موضوع تحقیق تعیین شدهاند. شناخت متغیرهای پژوهش به واسطه تحلیل ادبیات موضوع، از طریق استدلال منطقی در راستای دستیابی به راهکارهای اجرایی بهینه در حوزه پاسخدهی محیطی مراکز شهری انجام شدهاست. با مطالعه ادبیات موضوع معیارهایی همچون دسترسی، تنوع استفاده از زمین، خوانایی، نفوذپذیری، غنا (توانگری)، تمرکز و تراکم استفاده از فضای زمین، تناسبات بصری، انعطافپذیری، خصوصیسازی و ساختار سازماندهی استخراج به وسیله خبرگان اولویتبندی شدهاند. مجموعهای از استراتژیها به منظور تقویت و بهبود وضعیت موجود همچون ایجاد تنوع استفاده از زمین، تقویت تناسبات بصری، حفظ و تقویت هویت و حس مکان، ایجاد یک ساختار سازماندهی، ایجاد و تقویت انعطافپذیری و تقویت نفوذپذیری نیز مبتنی بر تکنیک تاپسیس فازی به وسیله خبرگان ارزیابی و درنهایت برای اجرا اولویتبندی خواهند شد. نتایج حاصل از تحقیق نشان میدهد که از میان مؤلفههای مورد بررسی، اهمیت دسترسی به مجموعه با توجه به تسهیل در امکان رفتوآمد و حضور راحت به مجموعه در بالاترین اولویت قرار گرفته است. سپس تنوع در کاربریهای موجود برای پاسخگویی به نیازهای متفاوت کاربران و تنوع در ایجاد فرمها، به ایجاد جذابیت بیشتر مجموعه کمک شایانی خواهد کرد. مؤلفههای خوانایی و نفوذپذیری نیز در یافتن هرچه بهتر مجموعه و فضاهای آن بسیار حائز اهمیت است.
معماری شهری
علی اکبر حیدری؛ پریا تیموری؛ سلمان مرادیان
چکیده
دلبستگی به مکان، رابطه عاطفی مثبت میان فرد و مکان است که در شرایط مختلف نسبت به مکانهای مختلف شکل میگیرد. افراد ممکن است نسبت به خانه، محله و یا شهری که در آن ساکن هستند، سطوح مختلفی از دلبستگی را داشته باشند. عواملی چون ویژگیهای ساختاری محیط، جو اجتماعی حاکم بر آن و احساسات و خاطرات یک فرد در آن محیط، از جمله عواملی هستند ...
بیشتر
دلبستگی به مکان، رابطه عاطفی مثبت میان فرد و مکان است که در شرایط مختلف نسبت به مکانهای مختلف شکل میگیرد. افراد ممکن است نسبت به خانه، محله و یا شهری که در آن ساکن هستند، سطوح مختلفی از دلبستگی را داشته باشند. عواملی چون ویژگیهای ساختاری محیط، جو اجتماعی حاکم بر آن و احساسات و خاطرات یک فرد در آن محیط، از جمله عواملی هستند که بر شدت و یا ضعف این احساس تأثیرگذار میباشند. در همین ارتباط، پژوهش حاضر میزان دلبستگی افراد نسبت به سه مقیاس خانه، محله و شهر به عنوان سه مقیاس مکانی تعریف کننده محل زندگی فرد، دلایل افزایش و یا کاهش دلبستگی به هر کدام از مقیاسهای یاد شده و تأثیر دو متغیر سن و جنسیت افراد در این خصوص را مورد بررسی قرار میدهد. به منظور تدقیق در یافتهها، ساکنان دو شهر تهران و ساری با مقیاسهای کالبدی و اجتماعی متفاوت به عنوان نمونه موردی انتخاب گردید که حجم نمونه در شهر تهران شامل 427 نفر و در شهر ساری شامل 306 نفر ارزیابی شد. در چارچوب نظری تدوین شده، عوامل تأثیرگذار بر دلبستگی به سه دسته عوامل کالبدی، اجتماعی و احساسی تقسیم شدند. بر همین اساس سه پرسشنامه مجزا به منظور سنجش میزان دلبستگی افراد نسبت به سه مقیاس یاد شده تنظیم و در هر پرسشنامه، عوامل کالبدی، اجتماعی و احساسی که در شکلگیری دلبستگی به مقیاسهای مورد نظر تأثیرگذارند، مورد سئوال قرار گرفت. دادههای حاصل از پیمایش با استفاده از آزمونهای تحلیل واریانس بین آزمودنی، آزمون اندازههای تکراری و تحلیل واریانس مختلط با کمک نرمافزار spss مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که شدت دلبستگی افراد نسبت به هر کدام از سه مقیاس مورد نظر برای ساکنان هر دو شهر تهران و ساری، متفاوت از یکدیگر است. در این ارتباط دلبستگی افراد به خانهشان در بالاترین سطح و دلبستگی آنها به محله در پایینترین سطح قرار دارد. همچنین عامل جنسیت در میزان دلبستگی به مقیاسهای یاد شده تأثیرگذار نیست؛ این در حالی است که سن افراد عاملی تأثیرگذار در دلبستگی آنها به مکانهای مورد نظر به شمار میرود.
معماری شهری
یعقوب پیوسته گر؛ علی اکبر حیدری؛ مریم کیایی
دوره 6، شماره 22 ، اردیبهشت 1396، ، صفحه 15-26
چکیده
کیفیت کارکردی فضاهای تجمعی در طراحی محیطی و شهری دارای جایگاه ویژهای میباشد و در راستای ارتقای عملکرد مطلوب این دست از فضاهای شهری، لحاظ نمودن مؤلفههای امنیتی، اهمیتی خاص دارد. این مؤلفهها شامل شاخصهای عینی و ذهنی میشوند که عدم تعبیه آنها در فضاهایی با تعداد کاربران نامحدود، عملکرد کلی فضا را نیز تحتالشعاع ...
بیشتر
کیفیت کارکردی فضاهای تجمعی در طراحی محیطی و شهری دارای جایگاه ویژهای میباشد و در راستای ارتقای عملکرد مطلوب این دست از فضاهای شهری، لحاظ نمودن مؤلفههای امنیتی، اهمیتی خاص دارد. این مؤلفهها شامل شاخصهای عینی و ذهنی میشوند که عدم تعبیه آنها در فضاهایی با تعداد کاربران نامحدود، عملکرد کلی فضا را نیز تحتالشعاع قرار میدهد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی برخی از مؤلفههای عینی یا به عبارتی کالبدی در یکی از این فضاهای جمعی یعنی پارکهاست. به منظور تدقیق یافتههای حاصل و بررسی ترجیحات کاربران، به ارزیابی مؤلفههای ذهنی (ادراک کاربران از فضا) نیز پرداخته خواهد شد. در تحقیق حاضر کیفیت عینی فضا با توجه به ویژگیهای نظریه نحوفضا که به بررسی شاخصهای کالبدی فضا میپردازد، به وسیله شاخصهای نحوی ارزیابی میشود. ابزار دیگر پژوهش، روش تحقیق میدانی (برداشتهای میدانی و محیطی) و پرسشنامه، مصاحبه و مشاهدات عینی پژوهشگران خواهد بود. بنابراین ویژگیهای ذهنی و ادراکی کاربران از منظر "امنیت" بدین وسیله مورد بررسی قرار میگیرد. این پژوهش با طرح مسئله و معرفی روش چیدمان فضا در تحلیل محیط مورد نظر خود، سعی بر آن دارد که موضوع جرمخیزی (امنیت و یا عدم امنیت) یک محیط را فارغ از مسائل تأثیرگذار بر ادراک استفادهکنندگان مورد تحلیل قرار دهد (البته در گام نخست). با این حال پس از بررسی موضوع با این روش، برای اعتبارسنجی یافتههای به دست آمده، از راهبرد پیمایشی نیز به منظور تطبیق یافتهها با نقطه نظرات استفادهکنندگان از فضا نیز بهره برده است (در گام دوم). بر این اساس و به منظور دستیابی به هدف پژوهش، پس از معرفی ابزارهای مورد نظر تحقیق، ابتدا کل محوطه پارک به وسیله مؤلفههای نحوی مورد سنجش قرار خواهد گرفت و در کنار آن از فرایند پرسشنامه باز، مشاهدات میدانی و نقشههای شناختی نیز استفاده خواهد شد. نتایج پژوهش نشان میدهد که جامعه آماری مورد نظر تحقیق، به دلایل ذهنی مختلف از حضور در برخی از نقاط پارک پرهیز میکنند. در برخی مواقع کیفیت محیط و در مواردی دیگر ویژگیهای ذهنی محیط بر ایجاد حس ناامنی فضا دامن میزند و به نظر میرسد که نهایتاً فاکتورهای ذهنی بر شاخصهای محیطی در انتخاب فضا در اولویت قرار دارد.
معماری شهری
میترا غفوریان؛ الهام حصاری
دوره 5، شماره 18 ، اردیبهشت 1395، ، صفحه 91-100
چکیده
مفهوم رضایتمندی بر پایه دامنه گسترده ای از انتظارات و تمایلات به جهت رفع نیازهای پایه و متعالی انسان در تجربه واقعی از زندگی اشاره دارد. رضایتمندی از محیط مسکونی، در واقع چگونگی ارزیابی مردم از محیط زندگی شان است و عوامل متعددی در افزایش یا کاهش آن تاثیرگذار هستند. به نظر می رسد با بررسی پژوهش های انجام شده در خصوص رضایتمندی ساکنین ...
بیشتر
مفهوم رضایتمندی بر پایه دامنه گسترده ای از انتظارات و تمایلات به جهت رفع نیازهای پایه و متعالی انسان در تجربه واقعی از زندگی اشاره دارد. رضایتمندی از محیط مسکونی، در واقع چگونگی ارزیابی مردم از محیط زندگی شان است و عوامل متعددی در افزایش یا کاهش آن تاثیرگذار هستند. به نظر می رسد با بررسی پژوهش های انجام شده در خصوص رضایتمندی ساکنین و جمع بندی استنتاجی آنها می توان به چارچوبی مدون و الگویی جامع برای تبیین عوامل موثر بر این کیفیت دست یافت. مقاله حاضر به جستجوی چارچوبی نظری برای تشخیص و ارزیابی عوامل و متغیرهای زمینه ای موثر بر رضایتمندی و تدوین مدل نظری برای تحلیل رابطه هر یک از متغیرها با میزان رضایتمندی ساکنین به روش مطالعه فراتحلیل و مقایسه نتایج پژوهش های قبلی ساختار می یابد. بر این اساس، از یک سو به تعریف رضایتمندی از محیط مسکونی بر پایه دیدگاه صاحب نظران در این زمینه توجه دارد و از سوی دیگر با جستجو در مطالعات قبلی، به شناسایی و تحلیل عوامل موثر بر ایجاد رضایتمندی ساکنین پرداخته و مدل پیشنهادی را ارائه می نماید. نتایج تحقیق سه عامل فردی، اجتماعی و فیزیکی-کالبدی را شناسایی می کند. متغیرهای فردی بصورت مستقل به عنوان موثرترین عامل بر سطوح متفاوت انتظارات و تمایلات افراد از زندگی، شناخته می شود. همچنین عوامل اجتماعی و فیزیکی-کالبدی محیط های مسکونی نیز تجربه های واقعی افراد را از این محیط ها شکل می دهند وهرچه میان انتظارات افراد با تجربه واقعی آنها از محیط همپوشانی بیشتری وجود داشته باشد، رضایتمندی از محیط مسکونی افزایش می یابد.
معماری شهری
امیرحسین فرشچیان؛ آزیتا بلالی اسکویی
دوره 4، شماره 15 ، مرداد 1394، ، صفحه 53-68
چکیده
این نوشتار بر پایه تحلیل و بررسی هندسه ادراکی، قصدِ بر توضیح، تحلیل و نمایش نظامِ هندسه شکلگیریِ شهر با توجه به ادوار گوناگون و عوامل تأثیرگذار بر آن را دارد. هندسهای که فراتر از ابعاد و مقیاس، عوامل و آثاری را که در نظامی کاملاً منظم در ذات و نامنظم در ظاهر است را در جهتِ تَحقُق و تکامُل موضوع، تحتِ سیطره خود بهکار میبندد. ...
بیشتر
این نوشتار بر پایه تحلیل و بررسی هندسه ادراکی، قصدِ بر توضیح، تحلیل و نمایش نظامِ هندسه شکلگیریِ شهر با توجه به ادوار گوناگون و عوامل تأثیرگذار بر آن را دارد. هندسهای که فراتر از ابعاد و مقیاس، عوامل و آثاری را که در نظامی کاملاً منظم در ذات و نامنظم در ظاهر است را در جهتِ تَحقُق و تکامُل موضوع، تحتِ سیطره خود بهکار میبندد. در این جایگاه موضوع شهر و ارتباطِ ادراکی آن با چَمَن (مرکز محله در همدان) و نحوه شکلگیری و نوع تداوم آن مدنظر میباشد. شهرهمدان با سابقه تاریخی و با توجه به نوع بافتِ شهرسازی آن و همچنین وجود مرکز محلههای خاص مربوط به خود، به عنوان نمونه موردی در خصوص مطالعه و بررسی در حوزه هندسه شکلگیری میباشد. در این نگارش با توجه به جمعآوری اطلاعات میدانی و کتابخانهایِ وسیع و همچنین تحلیل و بررسی اسناد، مدارک و مُستندات باقی مانده از روشِ تحقیقات پژوهشی_بنیادی و براساس تحلیل و تفسیر اطلاعات پژوهشی به دست آمده به شرح و تفضیل چگونگی و نحوه شکلگیری هندسه شهرِ همدان و ارتباط آن با چَمَنها با توجه به نمایش گرافیکی ادوار گوناگون این موضوع تا زمان معاصر پرداخت شده است. رهاوردِ این نگارش به دست آمدنِ عوامل اساسی در شکلگیری و توسعه شهر و نوع ارتباط آن با چَمَنها با توجه به هندسهایاست که در واقع تحتِ سیطره نیاز و دیگر عوامل وابسته به سکونت بشر، ارتباطاتِ معنایی نظامِ شهری را ایجاد و گسترش میدهد. یافتههای اساسی تحقیق در خصوص شناسایی این هندسه و نحوه بهکارگیری آن با توجه به اصلاح نظام شهرسازی شامل چنین مواردی میباشد: نمایش فرآیند تغییرات بر طبق هندسه رُشد، شناسایی و بررسی دلایل سامانبخشِ هندسی در نظام شهرسازی، نحوه و چگونگی تَطابُقدِهی هندسه ادراکیِ اساسی با هندسه حاضر به همراهِ مؤلفههای کنونی روز شهرسازی. براین اساس گُنجاندن نوع هندسه ادراکی جاری مطلوب در نظام شهرسازی، مؤلفهای است که با ایراد آن در خُردترین قسمت شهر چون مراکز محلات تا کَلانترین آن، میتواند بهبود دهنده روند شهرسازی حال و آینده گردد. این پژوهش به دلیل بررسی شهرسازیِ شهر از نقطه نظری خاص که به دنبال اصلی ادراکی در شکلگیری و تداوم روابط علّتومعلولیِ موضوعیتِ تحتِ عُنوانِ خود، هندسه است، گامی نوین به همراه اصولِ خودشناسی در جهتِ شهرسازی مطلوب میباشد.