برنامه ریزی شهری
عرفانه قنبری؛ مهرناز مولوی؛ صابر محمدپور؛ سهند لطفی
چکیده
بیان مسئله: دگرگونیهای گسترده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جوامع شهری و ظهور منافع، ارزشها و نیازهای متعارض، رویکردهای برنامهریزی شهری را به سمت تأکید بر وفاق جمعی و همگرایی دخیلان در راستای دستیابی به منافع مشترک سوق داده است؛ ضرورتی که در فرآیند عمل برنامهریزی مشارکتی، برجستهتر از پیش رخ مینماید. این موضوع، تاکنون از پشتیبانی ...
بیشتر
بیان مسئله: دگرگونیهای گسترده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جوامع شهری و ظهور منافع، ارزشها و نیازهای متعارض، رویکردهای برنامهریزی شهری را به سمت تأکید بر وفاق جمعی و همگرایی دخیلان در راستای دستیابی به منافع مشترک سوق داده است؛ ضرورتی که در فرآیند عمل برنامهریزی مشارکتی، برجستهتر از پیش رخ مینماید. این موضوع، تاکنون از پشتیبانی نظری کافی برخوردار نبوده است و اگرچه برخی مطالعات، وفاق را بهعنوان بخشی از فرایند حل تعارضات بررسی کردهاند، اما کمتر بدان بهعنوان مفهومی مستقل و چندبعدی پرداختهاند. این خود یکی از شکافهای اساسی در ادبیات برنامهریزی شهری است.
هدف: پژوهش حاضر، در جستجوی شناسایی مضامین سازماندهنده و ارائهی الگوی مفهومی برای تحقق وفاق جمعی در میان دخیلان در فرایند برنامهریزی شهری است.
روش پژوهش: با جستجو و بررسی نظاممند منابع و بهرهگیری از شیوه کیفی تحلیل مضمون و رهیافتی استقرایی از جزء به کل، ابتدا مضامین اولیه وفاق با کدگذاری دستی متون، تا مرحله اشباع نظری و رسیدن به یک جامعیت قابل تعریف از «مضامین سازماندهنده وفاق جمعی در برنامهریزی»، استخراج گردیدند. با دستهبندی کدها بر مبنای جایگاه آنها در ایجاد وفاق، مضامین فرعی و سپس مضامین اصلی شکل گرفتند. در ادامه، با اعتبارسنجی مضامین با شیوه مثلثسازی نظری و تطبیق با دیدگاههای پیشین، بیان روابط و پیوند درونی میان آنها، الگوی مفهومی تحقق وفاق ارائه گردید.
یافتهها: «فرایند تسهیلشده مشارکتی»، «دخیلان وکنشگران»، «گفتمان و عمل ارتباطی»، «مدیریت تعارض»، «روابط و مناسبات قدرت» و «مدیریت انطباقی» به عنوان مضامین اصلی سازماندهنده وفاق جمعی شناسایی گردیدند که دارای ارتباط درونی متقابل هستند؛ فقدان هر مضمون میتواند فرایند تحقق وفاق را مختل سازد. «نظریه ارتباطی» هابرماس، «حق به شهر» لوفور، «تکثرگرایی معاصر»، «قدرت» فوکو و «نظریه پیچیدگی»، اعتبار مضامین را تأیید میکنند.
نتایج:الگوی پیشنهادی، چارچوبی برای هدایت فرایند برنامهریزی مشارکتی و مناسب مقیاسها و زمینههای مختلف فرهنگی، سیاسی و حقوقی است و با کاهش تعارضات، وفاقی مؤثر، عادلانه و پایدار را ممکن میسازد. طبق آن، لازمه وفاق جمعی «فرایند تسهیل شده مشارکتی» و درگیری فعال «دخیلان و کنشگران» است؛ «گفتمان و عمل ارتباطی» و توجه به «روابط و مناسبات قدرت» پیششرط شناسایی صحیح تعارضات بوده و غفلت از آنها، به ناکارآمدی «مدیریت تعارض» و نادیده گرفتن منافع متکثر میانجامد؛ «مدیریت انطباقی»، ارزیابی انتقادی، پایش و یادگیری مداوم برای اصلاح سیاستها را ممکن میسازد. به دلیل قابلیت بومیسازی و امکان تحلیل عمیقتر سازوکارهای پنهان قدرت، میتواند پشتیبانی برای رویکردهای نوین برنامهریزی، باشد.با وجود تمرکز بر جنبههای نظری، محدودیتهای روششناختی و اجرایی آن قابل چشمپوشی نیست.
زیست پذیری شهری
زینب کیا؛ علی اکبر شمسی پور؛ قاسم عزیزی
چکیده
فضاهای شهری با ویژگیهای متفاوت از محیطهای طبیعی، نیازمند تجدید نظر در پهنهبندیهای اقلیمی سنتی هستند تا شرایط اقلیمی در برنامهریزیها و مدیریت شهر، قابل استفاده باشد. شهر تهران با ویژگیهای طبیعی و الگوی توسعه شهری متفاوت، پاسخهای متفاوتی در برابر شرایط اقلیمی دارد. واحدهای همگن واکنش به اقلیم (HCR) طبقهبندی اقلیم ...
بیشتر
فضاهای شهری با ویژگیهای متفاوت از محیطهای طبیعی، نیازمند تجدید نظر در پهنهبندیهای اقلیمی سنتی هستند تا شرایط اقلیمی در برنامهریزیها و مدیریت شهر، قابل استفاده باشد. شهر تهران با ویژگیهای طبیعی و الگوی توسعه شهری متفاوت، پاسخهای متفاوتی در برابر شرایط اقلیمی دارد. واحدهای همگن واکنش به اقلیم (HCR) طبقهبندی اقلیم شهری را بر اساس نقشههای تراکم ساختمانی و ژئومورفولوژی طبیعی زمین انجام میدهد. هدف آن تهیه نقشهای با مجموعهای از مناطق همگن با فضای شهری است و مزیت آن در ارائه دستورالعملهای اقلیمی برای برنامهریزی در طرحهای جامع شهری است. برای مطالعه از لایههای اطلاعات مکانی کاربری/پوشش اراضی، تراکم ساختمانی، شبکه هیدروگرافی، عناصر جوی، تراکم جمعیتی و توپوگرافی شهری استفاده گردید. نتیجه آن تهیه نقشه اقلیم شهری تهران در 17 واحد اقلیمی و بهدنبال آن ارائه هشت دستورالعمل اقلیمی برای برنامهریزی شهری است. ترکیب مورفولوژی زمین، سطوح ارتفاعی، شیب سطحی، بستر رودخانهها با مشخصات فیزیکی و کالبدی شهری مهمترین مشخصه مدل HCR استفاده شده در پژوهش است. نتایج به دست آمده گویای واحد اقلیمی همگنی در نوار شمالی تهران در مجاورت کوهستان با مخروطافکنهها، روددرهها، پوشش گیاهی غنیتر و رخنمونهای سنگی است. در حالی که تکهتکه شدن زیستگاهها، بافت ساختمانی فشرده، دشت رسوبی هموار مشخصه اصلی مناطق مرکزی شهر هستند. نوار میانی تهران با توالی تپهها و درهها از پارک جنگلی چیتگر در غرب تا تپههای گیشا، پردیسان، عباسآباد و لویزان واحد اقلیمی همگن میانی را تشکیل داده که فضاهای تنفسی شهر هستند. گسترش فیزیکی شهر در سمت ارتفاعات و به ویژه در مسیر روددرهها اغلب ظرفیت پویایی، تهویه طبیعی و گردش هوا را کاهش داده و از عوامل افزایش بار گرمای محیطی و شکلگیری جزیره گرمای شهری و تشدید آلودگی هوا در مناطق مرکزی شهر هستند.
برنامه ریزی شهری
بهادر زمانی؛ احسان بابائی سالانقوچ
چکیده
در سالهای اخیر استفاده از روش نظریه زمینهای در نظامهای علمی مرتبط با محیط ساخته شده و به طور خاص طراحی و برنامهریزی شهری افزایش یافته است. از طرفی، عدم توجه کافی پژوهشگران به مبانی و ملاحظات روششناختی نظریه زمینهای و خوانشهای آن، گاهی به گونهای از روششناسی با خوانشهای التقاطی منجر شده که فاقد و ناقض ماهیت روش نظریه ...
بیشتر
در سالهای اخیر استفاده از روش نظریه زمینهای در نظامهای علمی مرتبط با محیط ساخته شده و به طور خاص طراحی و برنامهریزی شهری افزایش یافته است. از طرفی، عدم توجه کافی پژوهشگران به مبانی و ملاحظات روششناختی نظریه زمینهای و خوانشهای آن، گاهی به گونهای از روششناسی با خوانشهای التقاطی منجر شده که فاقد و ناقض ماهیت روش نظریه زمینهای و ملاحظات اولیه خوانش موردنظر از آن بوده است. با این وجود، بررسی و ارزیابی کیفیت اینگونه پژوهشها در نظامهای علمی مرتبط با محیط ساخته شده و به طور خاص طراحی و برنامهریزی شهری کمتر انجام شده است. از این رو هدف مطالعه حاضر، ارزیابی نظاممندِ مطالعههای انجام شده با استفاده از روش نظریه زمینهای در برنامهریزی و طراحی شهری به منظور شناخت استفاده اصولی از این روش در این عرصه از دانش و ارائه پیشنهاداتی برای کاربردهای آتی است. در این راستا انتخاب پژوهشهای مورد بررسی با جست وجوی نظاممند مقالات منتشر شده در پایگاههای معتبر علمی فارسیزبان با استفاده از روش مرور نظاممند انجام شده است. پس از غربالگری مطالعات موجود بر اساس معیارهای مشخص شده، 44 مطالعه منتشر شده تا سال 1399 انتخاب و بر اساس معیارهای ارزیابی روش نظریه زمینهای مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج ارزیابی روششناختی پژوهشهای انجام شده مبتنی بر روش نظریه زمینهای نشان داد با وجود اقبال فزاینده به استفاده از این روش در مطالعات حوزه برنامهریزی و طراحی شهری، بسیاری از این پژوهشها در کاربست کامل و دقیق اصول و مراحل روش نظریه زمینهای و خوانشهای آن ناموفق بودهاند و نتیجه آنها به جای نظریه به عنوان دستاورد مورد انتظار از کاربست این روش به صورت دیاگرام، مدل و چارچوب مفهومی تنزل پیدا کرده است. همچنین نتایج بررسی حاضر نشان داد بهرهگیری صرف برخی پژوهشها از مجموعهای از تکنیکهای روش نظریه زمینهای مانند کدگذاری و یا نگارش یادداشتهای تحلیلی و غفلت از فرایندهای مهمی از قبیل نمونهگیری نظری، مقایسه مستمر و تحلیل عمیق مقولهها موجب شده تا این مطالعهها از عرصه توصیف فراتر نرفته و ضمن اکتفا به ارائه تمها و روایتهای تشریحی، کمتر به تولید نظریه به عنوان هدف روش نظریه زمینهای دست یابند. بر اساس یافتههای این مقاله، ارتقای کیفیت پژوهشهای مبتنی بر روش نظریه زمینهای در حوزه برنامهریزی و طراحی شهری نیازمند شناخت صحیح پژوهشگران از ماهیت، ویژگیها و اصول نظریه زمینهای و آگاهی عمیق از خوانشهای این روش و تفاوتهای آنها به منظور تناسبسنجی و توجیه انتخاب خوانش مناسب بر اساس اهداف و ویژگیهای پژوهش است.
برنامه ریزی شهری
مهرداد رحمانی؛ سعید رستگار؛ بهرام امین زاده؛ شیوا نوری؛ بابک امین زاده
چکیده
تعیین تراکم و اختلاط کاربری در طرحهای توسعه شهری همواره از موضوعات مناقشه برانگیز بوده و دیدگاههای گوناگونی در این رابطه مطرح بوده است. با این حال این تفاوت رویکردها عمدتاً در بعد نظری باقی مانده و در رابطه با روششناسی آن مطالعات چندانی انجام نشده است. یکی از رویکردهای نوین برنامهریزی شهری به منظور تعیین تراکم و اختلاط کاربری، ...
بیشتر
تعیین تراکم و اختلاط کاربری در طرحهای توسعه شهری همواره از موضوعات مناقشه برانگیز بوده و دیدگاههای گوناگونی در این رابطه مطرح بوده است. با این حال این تفاوت رویکردها عمدتاً در بعد نظری باقی مانده و در رابطه با روششناسی آن مطالعات چندانی انجام نشده است. یکی از رویکردهای نوین برنامهریزی شهری به منظور تعیین تراکم و اختلاط کاربری، توسعه حملونقل عمومیمحور (TOD) است. مقاله حاضر به دنبال پیشنهاد مدلی برای تعیین تراکم و اختلاط کاربری متناسب با این رویکرد است. توسعه حملونقل عمومی محور را عموماً مشتمل بر سه بعد طراحی، تراکم و تنوع (اختلاط) کاربریها دانستهاند. در این پژوهش دو بعد تخصیص بهینه تراکم و تنوع (اختلاط) کاربریها در قالب یک مسئله برنامهریزی ریاضی با اهداف چندگانه مدلسازی شده است. در این مدل هدف نخست بیشینهسازی تراکم در مجاورت ایستگاهها و هدف دوم کمینهسازی اختلاف نسبت شغل به سکونت از الگوی ایدهآل (نسبت شاغلان ساکن به تعداد واحد مسکونی) در هر محدوده TOD است. مجموعهای از محدودیتها از جمله محدودیتهای سقف جمعیت و فعالیت قابل تخصیص به منظور عدم مغایرت اساسی با طرحهای فرادست نیز به مدل افزوده شدهاند. مدل غیرخطی به دست آمده با استفاده از تبدیلاتی به یک مسئله برنامهریزی خطی با اهداف چندگانه و سپس با استفاده از روش محدودیت اپسیلون تعمیم یافته به یک مسئله برنامهریزی خطی تک هدفه تبدیل گردیده است. در نهایت مدل پیشنهادی در نمونه موردی منطقه 12 کلانشهر تهران پیادهسازی و نتایج بهدست آمده به تفصیل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. با اجرای مدل، مجموعهای از پاسخهای بهینه پارتویی برای مسئله استخراج گردید. این پاسخها نقش گزینههای پیشِ روی مجموعه مدیریت شهری را ایفا میکنند و به تصمیمسازان و سیاستگذاران شهری امکان میدهند تا بنا بر اولویتها، محدودیتها و مقتضیات زمانی و مکانی هر یک از اهداف اختلاط و تراکم، گزینه بهینه را انتخاب کنند. این مدل و نتایج حاصل از آن میتواند مبنای تهیه طرحهای توسعه شهری آینده قرار گیرد.