اقتصاد شهری
مصطفی حسین آبادی؛ محمدحسین شریف زادگان
چکیده
برنامهریزی فضایی شهری کنشی جمعی مربوط به تصمیمهای مرتبط با بهکارگیری اجتماعی زمین و یک عمل اجتماعی است؛ به معنای عملی که از راه همرأیی به وسیله دولت منتخب مردم انجام میگیرد. بنابراین دولت به مثابه نهادی انگاشته میشود که در پی تحقق منفعت عمومی و جبران شکستهای بازار از طریق قدرت مشروع است. اما سئوال اساسی این است که آیا واقعاً ...
بیشتر
برنامهریزی فضایی شهری کنشی جمعی مربوط به تصمیمهای مرتبط با بهکارگیری اجتماعی زمین و یک عمل اجتماعی است؛ به معنای عملی که از راه همرأیی به وسیله دولت منتخب مردم انجام میگیرد. بنابراین دولت به مثابه نهادی انگاشته میشود که در پی تحقق منفعت عمومی و جبران شکستهای بازار از طریق قدرت مشروع است. اما سئوال اساسی این است که آیا واقعاً دولت به عنوان یک کل، خیرخواه در برنامهریزی فضایی شهری تنها بر مبنای منفعت عمومی شهر عمل میکند؟ هدف این پژوهش پاسخ به این پرسش بنیادی از دریچه نظریه انتخاب عمومی است که با تمرکز بر نهاد دولت برای تحلیل و درک پیامدهای حاصل از تعامل عناصر موجود در آن، بر شباهتهای انتخاب افراد در تصمیمهای بازاری و غیربازاری تأکید دارد. برای این منظور با استفاده از روششناسی مربوط به تحلیلهای کیفی و پس از دستیابی به شاخصهای اصلی مرتبط با هر یک از مؤلفههای مربوطه، مبتنی بر دادههای استخراج شده از نظر خبرگان این حوزه و کمیسازی این دادهها با استفاده از طیف لیکرت، با بهرهگیری از مدلسازی معادلات ساختاری حداقل مربعات جزئی در نرمافزار اسمارت پیالاس سعی میشود، میزان اثرگذاری مؤلفههای نظریه انتخاب عمومی بر فضای تصمیمسازی و تصمیمگیری برنامهریزی کلانشهر تهران مورد تحلیل قرار گیرد. براساس یافتههای پژوهش و ضرایب مسیر مؤلفههای پیگیری منافع فردی، رانتجویی و منافع سیاسی بر تصمیمسازی و تصمیمگیری افراد در فرآیند برنامهریزی فضایی کلانشهر تهران تأثیر معنیدار و منفی دارند. همچنین محاسبه و تحلیل شاخصهای برازش نشاندهنده مناسب بودن مدل اندازهگیری و ساختاری الگوی مفهومی پژوهش است. بر این اساس در پایان راهکارهایی برای اصلاح وضعیت حاضر در راستای تأمین بهتر منفعت عمومی و کاهش تضادهای موجود پیشنهاد شده است.
برنامه ریزی شهری
مظفر صرافی؛ جمیله توکلی نیا؛ مهدی چمنی مقدم
دوره 3، شماره 12 ، آبان 1393، ، صفحه 19-32
چکیده
برنامه ریزان به عنوان میانجی گران بین شناخت و کنش، جایگاه مهمی در به ثمر رسیدن مطلوبها در فرایند برنامه ریزی هر جامعه ای دارند. روند رویکردهای اخیر که مبتنی بر اجتماع و سیاسی شدن فرایند برنامه ریزی و بالطبع، دور شدن از فرایند برنامه ریزی صرفاً فنی، کالبدی و عقلانی بوده است، ذهنیت تغییر در بسیاری از راهبردهای برنامه ریزی را سبب ...
بیشتر
برنامه ریزان به عنوان میانجی گران بین شناخت و کنش، جایگاه مهمی در به ثمر رسیدن مطلوبها در فرایند برنامه ریزی هر جامعه ای دارند. روند رویکردهای اخیر که مبتنی بر اجتماع و سیاسی شدن فرایند برنامه ریزی و بالطبع، دور شدن از فرایند برنامه ریزی صرفاً فنی، کالبدی و عقلانی بوده است، ذهنیت تغییر در بسیاری از راهبردهای برنامه ریزی را سبب شده است. برنامه ریزان در رویکردهای جدیدتر ترغیب شده اند تمامی تلاششان را معطوف به استفاده از تمامی نیروها، جهت پیشبرد اهداف، برای خلق جهانی بهتر کنند. رسیدن به این وضعیت، اصلاً روندی ساده و در دسترسی نبوده است. هنوز در بسیاری از کشورها (و ازجمله در کشور ما)، بخش عمده ای از تلاش برنامه ریزان در فرایند برنامه ریزی به سبب تعریف ناقص و ناکارآمد، و همچنین دخالت های دولتی، عملاً بی نتیجه مانده است. این مقاله می کوشد با نگاهی انتقادی، فرایند برنامه ریزی و جایگاه برنامه ریزانِ علم گرا و فن گرای کنونی کشور را بررسی و ضرورت تغییر روش برنامه ریزی، به روشهای اجتماع محور و سیاست محور را یادآوری کند و برنامه ریزان را به بازتعریف جایگاه خود در برنامه ریزی دعوت نماید. در این مقاله تلاش شده است ابتدا از طریق مطالعات اسنادی انتقادهای اصلی واردشده بر برنامه ریزی فنی و سنتی که برنامه ریزی غالب در کشور است، بررسی شود و سپس این انتقادها در روند مطالعات کشور مورد کنکاش قرار گیرند. ازآنجایی که بخش عمده ای از مطالعات کشور توسط شرکت های مهندسان مشاور، صورت می گیرد؛ از طریق مصاحبه با مدیران عامل بزرگترین شرکت های مهندسین مشاور کشور، چالشهای پییش روی برنامه ریزان مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفته است. این مطالعه نشان می دهد نقش برنامه ریزان در بین اضلاع اصلی جامعه یعنی دولت و اجتماع جانبدارانه، ناقص و پرایراد است، برداشتهای برنامه ریزان از برنامه ریزی نیز بسیار ناپخته، یخ زده و تغییرنیافته است و برنامه ریزی به واسطه ویژگی جانبدارانه و درونی شده در درون ساختار دولت یک طرفه و کاسب کارانه شکل گرفته است.