برنامه ریزی شهری
حسین معروفی؛ گلدیس وحیدی برجی
دوره 4، شماره 16 ، آبان 1394، صفحه 5-14
چکیده
"حق شهری" همانگونه که توسط هانری لفور در دهه شصت میلادی رقم خورد، نیاز به تغییرات اجتماعی_فضایی به منظور بهرهمندی ساکنان شهر از زندگی شهری و امکانات مربوط به آن را ضروری میداند. با وجود تأثیر بسیار زیاد مفهوم حق شهر در نظریات علوم اجتماعی، جغرافیا و شهرسازی، بررسی مقایسهای و به کارگیری چارچوبهای نظری این مفهوم در نمونههای ...
بیشتر
"حق شهری" همانگونه که توسط هانری لفور در دهه شصت میلادی رقم خورد، نیاز به تغییرات اجتماعی_فضایی به منظور بهرهمندی ساکنان شهر از زندگی شهری و امکانات مربوط به آن را ضروری میداند. با وجود تأثیر بسیار زیاد مفهوم حق شهر در نظریات علوم اجتماعی، جغرافیا و شهرسازی، بررسی مقایسهای و به کارگیری چارچوبهای نظری این مفهوم در نمونههای موردی کمتر به چشم میخورد. این کاستی، اطلاقپذیری ایدههای لفور را در بسترهای اجتماعی_سیاسی مختلف دچار ابهام نموده است .از آنجایی که فضای شهر نقش چشمگیری در مفهوم حق شهری و برخورداری ساکنان از مزایا و امکانات شهری دارد، ایدههای لفور میتواند معیاری برای ارزیابی مداخلات فضایی در شهرها باشد. هدف کلی پژوهش، شناسایی ارتباط بین معماری، طراحی و برنامهریزی شهر، به عبارتی هرگونه فعالیت کنترل فضایی با مفهوم حق شهری است. برای دستیابی به این هدف، پس از بررسی اندیشههای لفور به استخراج نمودهای فضایی ایده حق شهری به عنوان مدل مفهومی پژوهش، به منظور بررسی دو نمونه موردی (پروژه نواب در تهران و لا دفانس در پاریس) پرداخته میشود. نمودهای فضایی برآمده از مفهوم حق شهری عبارتند از: کنترل فضایی، مرکزیت فضایی، تراکم فضایی، سیالیت فضایی و تداوم فضایی.روش مورد بررسی در این پژوهش ارزیابی و مقایسهای است. نخست دو پروژه یاد شده به طور مستقل براساس اصول و شاخصهای فضایی حق شهری مورد ارزیابی قرار گرفته و مزایا و معایب آنها شناسایی میگردد. سپس با مقایسه آن دو تأثیر هر معیار در تولید کیفیت فضایی مورد نظر تحلیل میشود. یافتههای حاصل از پژوهش در قالب دو اصل معرفی میشوند: ۱. حق شهری میتواند به عنوان معیاری برای ارزیابی پروژههای شهری قرار گیرد و ۲. مداخلات کالبدی به دلیل تغییر در شیوه زندگی و حقوق اجتماعی افراد و گروهها تأثیری مستقیم بر حق شهری دارند.
برنامه ریزی شهری
محمد شیخی؛ ساسان روشناس
دوره 4، شماره 16 ، آبان 1394، صفحه 15-26
چکیده
به نظر میرسد تمرکز بیبرنامه جمعیت، بدون در نظر گرفتن تمهیدات زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی، ریشه بسیاری از بحرانها و مشکلاتی است که بشر به تازگی با آنها برخورد کرده است. با اهمیت پیدا کردن محدودیت منابع، اندیشمندان و نظریهپردازان بسیاری رشد ناموزون شهرها را پدیدهای غیر قابل پذیرش معرفی کردهاند و در جستجوی راهی برای اصلاح ...
بیشتر
به نظر میرسد تمرکز بیبرنامه جمعیت، بدون در نظر گرفتن تمهیدات زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی، ریشه بسیاری از بحرانها و مشکلاتی است که بشر به تازگی با آنها برخورد کرده است. با اهمیت پیدا کردن محدودیت منابع، اندیشمندان و نظریهپردازان بسیاری رشد ناموزون شهرها را پدیدهای غیر قابل پذیرش معرفی کردهاند و در جستجوی راهی برای اصلاح روندهای موجود میباشند. در همین راستا اتوماتای سلولی، به عنوان مدلی که رشد آتی شهر را با استفاده از پنج عامل ویژگی سلول، اندازه سلول، همسایگی، قوانین گذار و زمان پیشبینی میکند، معرفی میشود. در این مقاله سعی شده است که رشد شهر به وسیله مدل اتوماتای سلولی و معیارهایی مانند کاربری اراضی، شبکه ارتباطی، قابلیت اراضی، منظر طبیعی، خطر زلزله و رانش، فاصله از مناطق حفاظت شده و ... پیشبینی شود. این پیشبینی به گونهای است که رشد تلفیقی از جهت بهینه رشد شهر میباشد. برای نشان دادن چگونگی کاردکرد مدل، شهر چالوس با توجه به قرار گرفتن در جلگه ساحلی شمال کشور و ارزشمند بودن اراضی از لحاظ زیست محیطی و زراعی و همچنین وجود دو قطعه اراضی بزرگ زراعی در داخل محدوده شهر، به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شده است. پس از اجرای مدل در ArcGis، با توجه به ملاحظات زیست محیطی و قوانین تدوین شده اتوماتای سلولی نشان داد که رشد آتی شهر در سال 1405، به سمت جنوب و در حاشیه کمربندی شهر چالوس، شکل خواهد گرفت.
جغرافیای شهری
عامر نیک پور؛ غلامرضا ملکشاهی؛ فاطره رزقی
دوره 4، شماره 16 ، آبان 1394، صفحه 27-38
چکیده
نابرابریهای اجتماعی پدیدهای است که بر تمام مناسبات اجتماعی انسانها تأثیر میگذارد. تحلیل فضایی توسعه، میزان نابرابریها و محرومیت نواحی مختلف را مشخص و اولویت اقدامات برای ارتقای سطح زندگی را معلوم میکند. در ادبیات برنامهریزی شهری دیدگاههای متفاوتی وجود دارند که سعی نمودهاند تراکم را به عنوان یکی از متغیرهای تأثیرگذار ...
بیشتر
نابرابریهای اجتماعی پدیدهای است که بر تمام مناسبات اجتماعی انسانها تأثیر میگذارد. تحلیل فضایی توسعه، میزان نابرابریها و محرومیت نواحی مختلف را مشخص و اولویت اقدامات برای ارتقای سطح زندگی را معلوم میکند. در ادبیات برنامهریزی شهری دیدگاههای متفاوتی وجود دارند که سعی نمودهاند تراکم را به عنوان یکی از متغیرهای تأثیرگذار در توسعه یافتگی مناطق معرفی نمایند. شهر متراکم یکی از الگوهای فرم پایدار میباشد که با هدف جلوگیری از گسترش شهر، به دنبال توزیع مناسب خدمات و تقویت شاخصهای اقتصادی_اجتماعی در بین مناطق است. روش پژوهش توصیفی_تحلیلی است که در آن از آزمون همبستگی پیرسون، آزمون T و مدلهای تصمیمگیری چند معیاره (TOPSIS,SAW,VIKOR) و C.V استفاده شده است. در این تحقیق شاخصهای توسعه براساس پنج بعد و 44 متغیر تعریف شدهاند و دادههای تحقیق نیز از بلوکهای آماری سرشماری سال1390 استخراج شده است. جامعه آماری پژوهش، 12 منطقه شهر بابل بوده که محدودههای آن منطبق بر تقسیمات کالبدی مرکز آمار ترسیم شده است. بر اساس نتایج پژوهش، توزیع و پراکنش شاخصهای توسعه در شهر بابل نوعی عدم تعادل فضایی را نشان میدهد، به طوری که نزدیک به 8/25 درصد از جمعیت شهر در مناطق توسعه یافته (3، 4و10) ، 5/14 درصد جمعیت در مناطق با توسعه متوسط (7و12) و 5/59 درصد در مناطق ضعیف و کمتر توسعه یافته (1 ،2 ،5 ،6 ، 8 ، 9و11) ساکن هستند. همچنین نواحی مرکزی شهر از سطح توسعه یافتگی بیشتری نسبت به مناطق پیرامونی و نیمه پیرامونی برخوردار میباشند و تفاوت معناداری میان ضریب توسعه در بین مناطق براساس طبقهبندی تراکم ساختمانی دیده میشود؛ به طوری که میانگین این ضریب در مناطق متراکم بیشتر از مناطق کم تراکم است. در نهایت مناطق 3 و 4 به عنوان مناطق توسعه یافته و مناطق 6 و 9 به عنوان مناطق کمتر توسعه یافته شهر بابل مشخص شدهاند.
طراحی شهری
نیما استوار؛ مصطفی بهزادفر؛ بهادر زمانی؛ محمود قلعه نویی
دوره 4، شماره 16 ، آبان 1394، صفحه 39-54
چکیده
زمان در طراحی شهری از مباحثی است که در موارد اندکی بدان پرداخته شده است. بعد زمان به ناچار بخش مهمی از فرآیند ادراک در شهر است و در سطوح مختلف از جمله شیوه ادراک شخص در فضا قابل تعمیم و بررسی است. تجربه ذهنی از زمان، متأثر از برخی متغیرهای مکان است. پس از ارائه ایده اولیه پژوهش با اتکا به حوزههای نظری موجود در باب ادراک زمان، هدف این ...
بیشتر
زمان در طراحی شهری از مباحثی است که در موارد اندکی بدان پرداخته شده است. بعد زمان به ناچار بخش مهمی از فرآیند ادراک در شهر است و در سطوح مختلف از جمله شیوه ادراک شخص در فضا قابل تعمیم و بررسی است. تجربه ذهنی از زمان، متأثر از برخی متغیرهای مکان است. پس از ارائه ایده اولیه پژوهش با اتکا به حوزههای نظری موجود در باب ادراک زمان، هدف این پژوهش، بررسی عوامل مؤثر بر ادراک زمان در مکان شهری و بررسی ارتباط، میان عناصری است که تحت زمان در مکان تغییر میکنند. برای دستیابی به این هدف پژوهش، میدان نقشجهان اصفهان به صورت موردپژوهی با استفاده از روش تحقیق ترکیبی (آمیختهپژوهی اکتشافی) مورد بررسی قرار گرفته است. آمیختهپژوهی به دلیل بهرهمندی توأمان از روشهای کمی و کیفی و رفع کاستیهای آنها امکان درک همه جانبه از موضوع را فراهم میکند. از این رو نوشتار پیشِ رو دو هدف عمده را پیگیری میکند. نخست، سعی نموده تا تجارب زیسته افراد از ادراک حس زمان در شهر را با استفاده از روش پدیدارشناسی(روش پایه پژوهش) که یک رویکرد کیفی است، مورد شناخت و تبیین قرار دهد که براساس آن سه مفهوم(تم) اصلی استخراج شده که در مجموع، ادراک پدیده حس زمان براساس آنها در ذهن مردم شکل میگیرد. این سه مفهوم عبارتند از: «حس آهنگین بودن (ریتم)»، «حس ضربآهنگ مکان» و«حستغییر» که تحتتأثیر مضامین و زیرمضمونها، مؤید مؤلفههای مدل پیشنهادی پژوهشاند. دوم، برای تعمیق در بررسی دادههای مرحله نخست، روش کمی پیش گرفته شده است. در نهایت نتایج تحقیق با توجه به تفسیر آمیخته دو روش ارائه گردیده است.
برنامه ریزی شهری
مرتضی میرغلامی؛ مهسا شکرانی دیزج؛ امین صدیق فر؛ سیده مریم موسویان
دوره 4، شماره 16 ، آبان 1394، صفحه 55-66
چکیده
امنیت جزو نیازهای اولیه انسانی و در سلسله مراتب نیازهای انسانی مازلو، بعد از نیازهای اولیه، در رده دوم قرار دارد. اهمیت موضوع سبب شده تا مفهوم امنیت به یکی از اولویتهای اساسی نظریهپردازان شهری تبدیل شود. جدای از اثرات اجتماعی ناشی از وجود محیطهای امن شهری بر الگوهای رفتاری شهروندان و بهبود کیفیتهای محیطی، تبیین نقش کالبدی شهر ...
بیشتر
امنیت جزو نیازهای اولیه انسانی و در سلسله مراتب نیازهای انسانی مازلو، بعد از نیازهای اولیه، در رده دوم قرار دارد. اهمیت موضوع سبب شده تا مفهوم امنیت به یکی از اولویتهای اساسی نظریهپردازان شهری تبدیل شود. جدای از اثرات اجتماعی ناشی از وجود محیطهای امن شهری بر الگوهای رفتاری شهروندان و بهبود کیفیتهای محیطی، تبیین نقش کالبدی شهر بر کاهش جرائم، موضوع با اهمیتی است که در قالب نظریههای نوین شهرسازی مورد بحث قرار گرفته است. ایده مجتمعهای محصور و دروازهدار یکی از این نظریههاست. این مطالعه در نظر دارد تا با توجه به شرایط متفاوت اجتماعی حاکم بر جامعه محلی ایران، به کاربست این نظریه پرداخته و میزان انطباقپذیری آن را در شهر ارومیه مورد آزمون قرار دهد. برای انجام این مطالعه، مجتمعهای محصور به تعداد 268 مورد در شهر ارومیه شناسایی شده و اطلاعات مربوط به جرائم بر مبنای اطلاعات مکان بروز سرقت از منازل گردآوری گردیدهاند. در این پژوهش که از نوع کاربردی میباشد، از روشهای تعیین ضریب مکانی و کانونهای جرمخیز استفاده شده است. نتایج حاصل نشان میدهد که ایجاد حصار و دروازههای ورودی در مجتمعهای محصور توانسته است نقش قابل ملاحظهای در کاهش جرائم در مقایسه با کل شهر داشته باشد؛ به طوری که با احتمال بالای 99 درصد، به میزان 57 درصد از مجتمعهای محصور و 49 درصد از واحدهای مسکونی کل شهر از میزان جرمخیزی پایینتری برخوردارند. در نقطه مقابل، با احتمال بالای 99 درصد، به میزان 16 درصد مجتمعهای محصور و 33 درصد واحدهای مسکونی کل شهر از میزان جرمخیزی بالاتری برخوردار بودند.
برنامه ریزی شهری
ابوالقاسم اژدری؛ علی اکبر تقوایی؛ عارف ظهیرنژاد
دوره 4، شماره 16 ، آبان 1394، صفحه 67-80
چکیده
توسعه و شکلگیری سریع و غیر قابل مهار کلانشهرها و همچنین تأثیرگذاری نیروهای جدید اجتماعی_اقتصادی ملی و بینالمللی، به طور کلی جغرافیای ملی و به طور خاص خصوصیات کلانشهرها را تغییر داده که نتیجه آن مجموعهای از خروجیهای فضایی و اجتماعی متنوع و تأثیرگذار بر کلانشهرهاست. از ملموسترین اثرات عدم برنامهریزی مناسب برای روبهرو ...
بیشتر
توسعه و شکلگیری سریع و غیر قابل مهار کلانشهرها و همچنین تأثیرگذاری نیروهای جدید اجتماعی_اقتصادی ملی و بینالمللی، به طور کلی جغرافیای ملی و به طور خاص خصوصیات کلانشهرها را تغییر داده که نتیجه آن مجموعهای از خروجیهای فضایی و اجتماعی متنوع و تأثیرگذار بر کلانشهرهاست. از ملموسترین اثرات عدم برنامهریزی مناسب برای روبهرو شدن با این تحولات، عدم توزیع مناسب منابع میان گروهها و اقشار مختلف جامعه و در نتیجه نابرابریها و جداییگزینیهای اجتماعی_اقتصادی است. کلانشهر شیراز نیز همچون دیگر کلانشهرهای ایران تغییرات گستردهای را طی سالهای اخیر تجربه نموده است. توسعهای که علاوه بر دستاندازی به نواحی پیرامونی شهر، موجب جداییگزینی گروههای مختلف اجتماعی شهر از یکدیگر شده است. از این رو هدف این پژوهش بررسی الگوهای جداییگزینی اجتماعی_فضایی گروههای اجتماعی کلانشهر شیراز در سال 1390 با روش توصیفی_تحلیلی است. به طوری که بتوان علاوه بر بیان کمی تفرقهای اجتماعی موجود، توزیع فضایی گروههای مختلف را نیز بررسی نمود. در واقع ابتدا با استفاده از شاخصهای جداییگزینی، تفرقهای اجتماعی به صورت کمی بررسی میشود و سپس با استفاده از شاخص موران محلی انسلین، خوشههای شکل گرفته از این تفرق فضایی در سطح کلانشهر شیراز استخراج میشود. دادههای مورد استفاده در این پژوهش از مرکز آمار ایران تهیه شده و مربوط به سرشماری سال 1390 دو شهر شیراز و صدرا و بر مبنای 505 حوزه آماری است. یافتههای پژوهش حاکی از جداییگزینی گروههای تحصیلکرده، طبقات بالا و طبقات متوسط از گروهها و اقشار کم برخوردار جامعه شیراز است. به طوری که گروههای برخوردارتر (با شاخص جداییگزینی 0.51 برای گروههای تحصیلی و 0.35 برای گروههای شغلی) در نواحی شمال غربی و غربی و اقشار ضعیفتر (با شاخص جداییگزینی 0.38 برای گروههای تحصیلی و 0.35 برای گروههای شغلی) نیز در نواحی جنوبی و جنوب شرقی تجمع نمودهاند. در واقع در حالی که اقشار ضعیفتر جامعه شیراز به طور قابل توجهی از منظر سطح تحصیلات و طبقه شغلی در نواحی حاشیهای جنوبی و گاهی خارج از محمدوده خدماتی شهر با سطح خدمات بسیار پایینتر سکنی گزیدهاند، اقشار برخوردار جامعه با نسبت بالایی متمایل به سکونت در نواحی گرانقیمتتر شمال غربی، با سطح خدمات بالاتر و با آبوهوایی بهتر هستند.
جامعه شناسی شهری
الهام داودی؛ آتوسا مدیری
دوره 4، شماره 16 ، آبان 1394، صفحه 81-92
چکیده
در تعریفی که پروفسور الدنبرگ از مکان سوم ارائه میدهد، یک مکان سوم عرصهای معرفی شده است که مردم را بدون در نظر گرفتن درجات و طبقات اجتماعی و تفاوتهای قومی، نژادی و ... گردهم میآورد. این در حالی است که به نظر میرسد حضور چنین مکانهایی در جامعه ما، خود ارتباط ویژهای با طبقات اجتماعی داشته باشد. به این معنا که سطوح طبقات اجتماعی ...
بیشتر
در تعریفی که پروفسور الدنبرگ از مکان سوم ارائه میدهد، یک مکان سوم عرصهای معرفی شده است که مردم را بدون در نظر گرفتن درجات و طبقات اجتماعی و تفاوتهای قومی، نژادی و ... گردهم میآورد. این در حالی است که به نظر میرسد حضور چنین مکانهایی در جامعه ما، خود ارتباط ویژهای با طبقات اجتماعی داشته باشد. به این معنا که سطوح طبقات اجتماعی مختلف، مستعد شکلگیری تعداد و البته گونه متفاوتی از مکانهای سوم هستند. بنابراین پژوهش حاضر برآن است که به مطالعه ارتباط طبقات اجتماعی شهر زنجان با نحوه پراکنش مکانهای سوم پرداخته و دلایل آن را مورد بررسی و کاوش قرار دهد. در این راستا، در پژوهش حاضر شهر زنجان که بین دو کلانشهر اصلی ایران قرار گرفته ولی برخلاف آنها از یکپارچگی نسبی اجتماعی برخوردار بوده و همچنین در جریان تحولات اجتماعی سیاسی دهههای گذشته، کمترین تغییرات کالبدی و عملکردی را تجربه کرده، به عنوان نمونه مطالعاتی در نظر گرفته شده و دادههای مورد نیاز با استفاده از روشهای مصاحبه با متخصصان، پرسشنامه، مصاحبه گروهی متمرکز و مشاهده گردآوری شده و در محیط GIS تحلیل شدهاند. به صورت کلی باید گفت، روش تحقیق در پژوهش حاضر روش ارزیابی است. نتایج پژوهش نشان میدهند، ویژگیهای خاص هر یک از طبقات اجتماعی، نوع خاصی از روابط و مناسبات اجتماعی را میان اعضای طبقه یاد شده با یکدیگر و با سایر شهروندان تعریف کرده و بدینترتیب بر نوع و تعداد مکانهای سوم شکل گرفته، تأثیر مستقیمی میگذارد. با توجه به این موضوع، به نظر میرسد بتوان با گسترش چنین مکانهایی در محدودههای کمتر توسعه یافته و محدودههایی که در سطوح طبقاتی پایینتر قرار دارند، به تقویت روابط اجتماعی ساکنان هریک از این محدودهها با یکدیگر و نیز با سایر شهروندان کمک کرد و با فراهم نمودن زمینه ورود افراد از طبقات اجتماعی بالاتر به محدودههای کمتر توسعه یافته از طریق ارتقای مکانهای سوم و به تبع آن اختلاط هر چه بیشتر شهروندان از طبقات اجتماعی مختلف، نابرابری اجتماعی را کاهش داده و بدینترتیب موجبات ارتقای زندگی اجتماعی عمومی شهر را فراهم آورد.