طراحی شهری
مریم روستا؛ مهسا شعله؛ نگین امیری
چکیده
«غنای حسی» یکی از کیفیتهای مؤثر بر ارتقای کیفی تجربه شهروندان از حضور در فضای شهری است. در میان حواسی که این کیفیت را شکل میدهند، حواس «بویایی» و «چشایی» و نقش آنها در کیفیتبخشی به فضا در پژوهشهای حوزه طراحی شهری کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش در پی بازشناخت فضای شهری بر اساس تحلیل غنای حواس بویایی ...
بیشتر
«غنای حسی» یکی از کیفیتهای مؤثر بر ارتقای کیفی تجربه شهروندان از حضور در فضای شهری است. در میان حواسی که این کیفیت را شکل میدهند، حواس «بویایی» و «چشایی» و نقش آنها در کیفیتبخشی به فضا در پژوهشهای حوزه طراحی شهری کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش در پی بازشناخت فضای شهری بر اساس تحلیل غنای حواس بویایی و چشایی است و به کمک روشهای کیفی و با استفاده از بررسی منابع کتابخانهای، برداشت میدانی در قالب «حسگردی»، انجام مصاحبههای نیمهساختاریافته و تحلیل محتوای آنها انجام شده است. نمونه مورد مطالعه بخشی از خیابان حافظ شیراز است که ضمن دارا بودن هویت تاریخی و جاذبه گردشگری، میتواند در لایه تجربه حسی و منظر حسی نیز فضای شهری مورد توجهی در مواجهه کیفی شهروندان با شهر باشد. یافتههای حاصل از پژوهش، حاکی از اهمیت شاخصهای «آسایش بویایی»، «حضور گیاهان مثمر» و «خاطرات توأم با محرک چشایی در فضا»، در تجربه حسی مردم است. این یافتهها نشان میدهد، محدوده مورد مطالعه در شاخصهای «بوهای طبیعی»، «بوهای وابسته به زمان» و «آسایش بویایی» وضعیت مطلوبتری دارد و نیاز است که شاخصهای «تنوع بویایی» و «سازگاری بویایی» در بازنگری، مورد توجه بیشتری قرار گیرند. یافتههای این پژوهش همچنین حاکی از اهمیت توجه به تأثیر متقابل تجربههای حواس «بویایی» و «چشایی» بر بعد زمان و مکان و ارتقای هویتمندی و خاطرهانگیزی فضاهای شهری است. این پژوهش هم با هدف بسط مطالعات آتی در این حوزه با توجه به خلأهای پژوهشی و هم در انجام پروژههای ساماندهی منظر فضاهای شهری میتواند مورد استناد پژوهشگران حوزه شهرسازی و استفاده حرفهمندان طراحی و برنامهریزی شهری قرار گیرد.
طراحی شهری
فائزه رحمانی جامی؛ مریم محمدی
چکیده
هدف این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر بر احساسات در فضاهای شهری و اولویتبندی آنها در فضای منتخب است. در این پژوهش ابتدا به مرور ادبیات موضوع پرداخته شده و سپس مدل سنجش احساسات در شهر ارائه شده که بر اساس آن میتوان احساسات را در سه لایه فیزیولوژیکی، ادراکی و رفتاری مورد سنجش قرار داده و از برآیند آن، پاسخ عاطفی کاربران در فضای ...
بیشتر
هدف این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر بر احساسات در فضاهای شهری و اولویتبندی آنها در فضای منتخب است. در این پژوهش ابتدا به مرور ادبیات موضوع پرداخته شده و سپس مدل سنجش احساسات در شهر ارائه شده که بر اساس آن میتوان احساسات را در سه لایه فیزیولوژیکی، ادراکی و رفتاری مورد سنجش قرار داده و از برآیند آن، پاسخ عاطفی کاربران در فضای شهری را بررسی نمود. نمونه موردی، بخشی از خیابان امامت در شهر مشهد است. روش پژوهش آمیخته بوده و برای جمعآوری دادهها در سطح بیولوژیکی، از دستگاه حسگر بیومتریک در سطح ادراکی، دادهها از طریق مصاحبه در حال پیادهروی جمعآوری شده و نیز در سطح رفتاری از سنجش سرعت پیادهروی استفاده شده است. دادههای حاصل بهصورت کمی، کیفی و اکتشافی تحلیل و عوامل مؤثر بر پاسخ عاطفی در محدوده مورد نظر شناسایی شدهاند. عوامل شناسایی شده با یکدیگر انطباق یافته و با استفاده از تحلیل اکتشافی، عوامل مؤثر بر پاسخ عاطفی در محدوده، اولویتبندی شدهاند. در این آزمون 20 نفر مشارکت داشتهاند که مسیری حدود یک کیلومتر را برای انجام پژوهش پیمودهاند. تحلیل دادهها نشان داد که بهطورکلی در این خیابان، پاسخ عاطفی کاربران نسبت به فضا مطلوب بوده است. براساس نتایج دادهها در سطح بیولوژیکی مسیر با کاراکتر غالب طبیعی، آرامش بیشتری را انتقال میدهد و مسیر با ترافیک و یا محیط یکنواخت تأثیر منفی در احساسات فرد دارد. براساس تحلیل دادههای ادراکی مشخص شد که پوشش گیاهی و خردهفروشی بیشترین تأثیر مثبت بر احساس را دارند. تحلیل سرعت حرکت آزمون شوندگان نشان داد که عواملی چون جذابیت، تنوع و آرامش منجربه کاهش سرعت و مکث برای لذت از فضا میشود. برآیند تحلیلها نشان داد که عواملی از جمله پوشش گیاهی، ترافیک سواره، کاربری و فعالیت، الگوهای رفتاری، ازدحام، آلودگی صوتی و... بر پاسخ عاطفی و در نتیجه بر احساس افراد از فضا تأثیرگذارند. اولویتبندی عوامل مؤثر بر پاسخ عاطفی، در نرمافزار اس.پی.اس.اس. انجام شد. بر این اساس عوامل غیرکالبدی، بیش از عوامل کالبدی بر پاسخ عاطفی تأثیر دارند.
طراحی شهری
سارا صالحی؛ حسن سجادزاده؛ محمد سعید ایزدی؛ کسری کتاب اللهی
چکیده
سینما بستری بدیع برای بازخوانی رابطه کالبد و روانِ شهر معاصر است. ارتباط مستمر شهر و سینما بر اهمیت تأثیرگذاری و تأثیرپذیری توأمان بر شهرسازی و معماری افزوده است. با فرض کم توجهی به فضاهای شهریِ موفق، انسان مدار و مکان مند در سینمای ایران و از طرفی اهمیت نقش کارگردان در بهره گیری از معیارهای صحیح بازنمایی فضاهای شهری انسان ...
بیشتر
سینما بستری بدیع برای بازخوانی رابطه کالبد و روانِ شهر معاصر است. ارتباط مستمر شهر و سینما بر اهمیت تأثیرگذاری و تأثیرپذیری توأمان بر شهرسازی و معماری افزوده است. با فرض کم توجهی به فضاهای شهریِ موفق، انسان مدار و مکان مند در سینمای ایران و از طرفی اهمیت نقش کارگردان در بهره گیری از معیارهای صحیح بازنمایی فضاهای شهری انسان مدار، این پژوهش اهداف 1_ بررسی ابعاد مختلف آثار منتخب سینمای داستانی ایران پس از انقلاب اسلامی سال 1357، 2_استخراج معیارهای خلق فضای شهری در آثار سینمای داستانی و 3_ پیشنهاد بازنمایی تصویر فضای انسان مدارتر شهری در سینمای ایران را دنبال می کند. چارچوب نظری پژوهش براساس روش اسنادی گردآوری شده و معیارهای نهایی مورد استفاده در تحلیل فیلم به ترتیب پنج مورد شامل دیدگاه فیلم ساز، کیفیت های پرداخت شده فضای شهری در فیلم، تنوع در استفاده از فضاهای شهر، نحوه پرداخت مکان، انواع فضاهای شهری و نوع پرسوناژ است. در انتخاب فیلم ها از روش دلفی، مصاحبه با اصحاب سینما و اساتید دانشگاه کمک گرفته شد و بر این اساس 53 فیلم داخلی منتخب در سینمای داستانی پس از انقلاب اسلامی، گزینش شد. در تحلیل فیلم ها از دو روش تحلیل محتوا براساس موضوع و فاعل بازنمایی و روش تحلیل محتوای ساخت گرایانه براساس نشانه شناسی استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که سینمای ایران به فضای شهری اجازه حضور نداده است. بنابراین لازم است، حرکت از سینما به شهر آغاز شود تا هم سینما با مردم ارتباط بیشتری برقرار کند و هم به شهر و فضاهای شهری در درک بهتر توسط شهروندان کمک شود. بر این اساس پیشنهاداتی برای خلق سکانس های انسانی تر و بازنمایی بهتر از شهر در سینمای ایران ارائه می گردد.
برنامه ریزی شهری
زهرا تمجیدی؛ زهرا سادات سعیده زرآبادی؛ فرح حبیب
چکیده
حق به شهر،مسئله ای با ماهیت اجتماعی،سیاسی و حقوقی است که با تکیه بر مفهوم حق شهروندی،مجموعه حقوقی را برای استفاده همه ساکنین شهر از بستر زندگی شهری، به صورت شفاف و عادلانه مطالبه می کند. در شهرها، کودکان به لحاظ شرایط سنی، جسمی و روانی ویژه با مشکلات بسیار زیادی از قبیل رعایت نشدن حقوق اولیه، نبود امنیت و ایمنی، نبود امکانات ...
بیشتر
حق به شهر،مسئله ای با ماهیت اجتماعی،سیاسی و حقوقی است که با تکیه بر مفهوم حق شهروندی،مجموعه حقوقی را برای استفاده همه ساکنین شهر از بستر زندگی شهری، به صورت شفاف و عادلانه مطالبه می کند. در شهرها، کودکان به لحاظ شرایط سنی، جسمی و روانی ویژه با مشکلات بسیار زیادی از قبیل رعایت نشدن حقوق اولیه، نبود امنیت و ایمنی، نبود امکانات و فضای کافی برای فعالیت، بازی و ... و در نتیجه عدم احساس تعلق به فضا روبه رو هستند. هدف این مقاله، بررسی مفهوم حق به شهر و شناسایی مؤلفه های مؤثر بر ارتقای کیفیت فضای عمومی شهر برای حضورپذیری کودکان است. بدین منظور، به صورت توأم از روش تحقیق کیفی و کمی استفاده شده است. با توجه به این که هر دو تحلیل کیفی و کمی به صورت متوالی مورد تفسیر قرار می گیرند، مقاله حاضر در زمره تحقیقات متوالی_اکتشافی قرار دارد. به منظور تحلیل داده های کیفی از روش تحلیل محتوا و داده بنیاد و برای کدگذاری داده ها از نرم افزار Nvivo استفاده شده است. روش جمع آوری اطلاعات، مطالعه اسنادی و مصاحبه نیمه ساختارمند است. برای بررسی چگونگی روابط و میزان پشتیبانی مؤلفه های حق کودک به شهر از کیفیت فضای شهری از آزمون رگرسیون چند متغیره استفاده گردید. شاخص کیفیت فضای شهری به عنوان متغیر وابسته و مؤلفه های حق کودک به شهر (حاکمیت، شمولیت اجتماعی، دسترسی فضا و تنوع و سرزندگی) به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شدند. بر این اساس، مؤلفه حاکمیت شهری 35.5 درصد و سایر مؤلفه ها شامل شمولیت اجتماعی، دسترسی فضایی و تنوع و سرزندگی به ترتیب 31.2درصد، 28.9درصد و 14.6درصد در میزان ارتقای کیفیت فضای شهری برای حصول مفهوم حق کودک به شهر مؤثر هستند. همچنین همبستگی و میزان تأثیرگذاری هر یک از زیرمؤلفه های حق کودک به شهر بر کیفیت فضاهای شهری نیز به تفکیک بررسی شد.
برنامه ریزی شهری
ارسطو یاری حصار؛ سمیرا سعیدی زارنجی؛ ژیلا فرزانه سادات زارنجی؛ هادی اسکندری عین الدین
چکیده
معلولیت به منزله پدیدهای زیستی و اجتماعی، واقعیتی است که تمام جوامع، صرف نظر از میزان توسعه یافتگی، اعم از کشورهای صنعتی و غیرصنعتی با آن مواجه هستند. فضاهای عمومی شهری نقش مهمی در برنامههای توسعه مناطق شهری دارند و در فرآیند برنامهریزی شهری، هنر برنامهریزی این است که بتواند تعامل و تعادلی بین گروههای ذینفع ایجاد کند. ...
بیشتر
معلولیت به منزله پدیدهای زیستی و اجتماعی، واقعیتی است که تمام جوامع، صرف نظر از میزان توسعه یافتگی، اعم از کشورهای صنعتی و غیرصنعتی با آن مواجه هستند. فضاهای عمومی شهری نقش مهمی در برنامههای توسعه مناطق شهری دارند و در فرآیند برنامهریزی شهری، هنر برنامهریزی این است که بتواند تعامل و تعادلی بین گروههای ذینفع ایجاد کند. با توجه به اهمیت موضوع مناسبسازی فضاهای شهری برای معلولان (جسمی_حرکتی و نابینایان) از یکسو و نیز تعداد قابل توجه شهروندان کمتوان جسمی و حرکتی در شهر اردبیل از سوی دیگر، پژوهش حاضر با هدف واکاوی و بررسی میزان رضایتمندی معلولان و ارزیابی وضع موجود مناسبسازی بخش مرکزی شهر اردبیل با رویکردی نظاممند، در جهت پاسخدهی به نیاز این قشر از شهروندان است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش توصیفی_تحلیلی است. دادههای مورد نیاز از طریق روشهای میدانی گردآوری شدهاند و با استفاده از نرمافزارspss و آزمونهای،T تک نمونهای،t مستقل و آزمون تحلیل واریانس یک طرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده از پژوهش(آزمونT) نشان میدهد که میزان رضایتمندی معلولان از شاخصهای مناسبسازی کمتر از حد متوسط(3) است. نتایج حاصل از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه نشان میدهد که سطح معنیداری متغیرهای شغل، سن و نوع معلولیت کمتر از 05/.، (000/.) بوده و به لحاظ آماری رابطه معنیداری در سطح 95درصد وجود دارد که نشاندهنده تأثیر متغیرهای مورد بررسی بر میزان رضایتمندی از شاخصهای مناسبسازی است. همچنین آزمون tمستقل گویای اینست که در متغیر جنسیت بین میانگین نظری دو گروه مردان و زنان در خصوص ارزیابی رضایتمندی معلولان از مناسبسازی با توجه به این که سطح معنیداری (000/.) کمتر از 05/. است، رابطه معنیداری بین نظرات دو گروه زن و مرد وجود دارد. نتایج بهدستآمده از مطالعه حاکی از آن است که با توجه به اقدامات صورت گرفته به منظور مناسبسازی بخش مرکزی شهر اردبیل، شرایط کالبدی، اجتماعی_اقتصادی، وضعیت مبلمان شهری و مدیریت کنونی قادر به رفع نیازهای معلولان به شکل شایسته نیست.
طراحی شهری
سجاد زلفی گل؛ مهرداد کریمی مشاور
چکیده
نگاهی گذرا به عرصههای عمومی شهری اهمیت میدان به عنوان محیطی مصنوع در شهر را به ذهن متبادر میسازد. محیطی که بیش از آن که نقش گره را در معادلات شهری بازی کند، به عنوان مکانی برای حضور اقشار مختلف جامعه و عرصه عینی بروز تعاملات اجتماعی پایدار، بستری برای همزیستی مسالمتآمیز شهروندان و محلی برای گذران اوقات فراغت مردم شناخته میشود. ...
بیشتر
نگاهی گذرا به عرصههای عمومی شهری اهمیت میدان به عنوان محیطی مصنوع در شهر را به ذهن متبادر میسازد. محیطی که بیش از آن که نقش گره را در معادلات شهری بازی کند، به عنوان مکانی برای حضور اقشار مختلف جامعه و عرصه عینی بروز تعاملات اجتماعی پایدار، بستری برای همزیستی مسالمتآمیز شهروندان و محلی برای گذران اوقات فراغت مردم شناخته میشود. توسعههای شهری اخیر، وسعت گرفتن شهرها و افزایش حضور وسایل نقیله شهری میدانها را تنها به گرههایی در راستای حل ترافیک موجود شهر بدل ساخته است. در حالی که نخستین بار میدان فقط برای انسان، حضور و ایجاد روابط اجتماعی در عرصههای شهری پدید آمد. نادیده گرفتن رابطه انسان و محیط به خصوص در میادین شهری که نقشی پر رنگ در فضاهای شهری برعهده دارند از یک سو و جلوگیری از بیاستفاده ماندن فضاهای شهری، تبدیل شدن عرصههای شهری به فضاهای نگاشتی( عقلی و مهندسی) و عمدتاً گرههای ترافیکی در سطوح شهرها از سوی دیگر ضرورت پژوهش حاضر را روشن میسازد. بررسی رابطه میان استفادهکنندگان و ویژگیهای محیطی به دلیل یافتن راهحلهای طراحی از الگوهای قرارگاههای رفتاری و کاربست آن در راستای طراحیهای هوشمندانه آتی در پروژههای شهری از اهداف اصلی این تحقیق است. روش تحقیق به کار گرفته شده کاربردی است که مبتنی بر مطالعات اسنادی و مشاهدات غیر درگیرانه محیطی و پیمایشی است. برداشتهای میدانی که از مشاهده حضوری ادراک رفتار استفادهکنندگان به دست آمد، به وسیله نرمافزار SPSS 22 کمی شده و مورد تحلیل و بررسی آماری قرار گرفت. نتایج نشان میدهد، مردم به طور مساوی درگیر ابعاد اجتماعی و فیزیکی میدان بوعلی سینا هستند. استفادهکنندگان صحنهها و قرارگاههای رفتاری را که شرایطی مناسب برای گردهم آمدن، ایجاد رفتارهای اجتماعی، محملی برای دیدار دوستان، آشنایان و افراد غریبه و فعالیتهای متنوع و دارای معنای خاص و متحد باشند را ترجیح میدهند.
طراحی شهری
آذین حاجی احمدی همدانی؛ حمید ماجدی؛ لعلا جهانشاهلو
چکیده
رابطه فرد_محیط در سطوح فردی مرتبط با احساس، ادراک، ارزشها و تجربیات ذهنی و... و در سطوح اجتماعی مانند گروههای مختلف اجتماع و یا گروههایی که به لحاظ سن وجنس مشابهند، شکل گرفته است؛ بنابراین ویژگیهای هر گروه و قشر باید در هر سطح مورد بررسی قرار گیرد. از طرفی جنسیت مانند عواملی همچون محل سکونت، سن، شرایط اجتماعی_اقتصادی، ...
بیشتر
رابطه فرد_محیط در سطوح فردی مرتبط با احساس، ادراک، ارزشها و تجربیات ذهنی و... و در سطوح اجتماعی مانند گروههای مختلف اجتماع و یا گروههایی که به لحاظ سن وجنس مشابهند، شکل گرفته است؛ بنابراین ویژگیهای هر گروه و قشر باید در هر سطح مورد بررسی قرار گیرد. از طرفی جنسیت مانند عواملی همچون محل سکونت، سن، شرایط اجتماعی_اقتصادی، قومیت، سطح درآمد بر ادراک و شناخت محیط تأثیر میگذارد. بنابراین پرداختن به مفاهیم ذهنی فرد و شکلگیری تصویر ذهنی از محیط و تأثیر آن در رفتار و همچنین قضاوت نسبت به انتخاب مکان مطلوب، برای زنان ضرورت مییابد. این مقاله با بررسی عوامل تأثیرگذار در شکلگیری تصویر ذهنی زنان، به منظور امکان به وجود آمدن محیطی مطلوب از دید این گروه اجتماعی، ترجیحات فضایی آنان را ارزیابی نموده است. آنچه اهمیت دارد، شناسایی و ارزیابی معیارهای اصلی انتخاب زنان در تعیین مکان مطلوب با توجه به معانی بر گرفته از تصاویر ذهنی ارزیابانه است. هدف این پژوهش، بازیابی معیارهای مؤثر بر مطلوبیت مکان از دید زنان و ارزیابی تصویر ذهنی شکل گرفته آنها از فضاهای عمومی شهر تهران است. رویکرد تفسیر گرایانه پدیدارشناسی برای توصیف معانی ضمنی و احساسات و عواطف بازنمایی شده از تصویر ذهنی زنان در تجربه فضاهای شهری مطلوب شهر تهران انجام گرفته و ماهیتی توسعهای دارد. به این منظور 15 مصاحبه عمیق به صورت نمونهگیری هدفمند صورت گرفت. مصاحبهها ضبط شده و دادههای به دست آمده از آن به صورت جداول مکتوب شده و با آنالیز تکرار پذیری تجزیه و تحلیل گردید. نتایج گویای آن است که انتخاب مکانی که از دریچه تصویر ذهنی زنان مطلوب ارزیابی شده است، به معانی مشترکی مرتبط با مفاهیم آزادی، عدالت، امنیت، منزلت مکان، دارای وجهه اجتماعی_فرهنگی، هویت تاریخی، زیبایی، شیک و پر از جزئیات، آرام و دنج، دارای حریم در عین وسعت، سرسبزی، روحیه شاد و سلامت تمایل دارد.
طراحی شهری
الهام ضابطیان؛ رضا خیرالدین
چکیده
در راستای بسط مفهوم ادراک شهروندان و تفاوت آن با احساس در فضاهای شهری (که در ذیل پژوهشهای روانشناسی محیط قرار میگیرد) در این مطالعه یکی از شاخههای ملموستر از مفهوم آسایش، یعنی آسایش حرارتی، مورد تمرکز قرار گرفته است. این مقاله سعی دارد به مدل تجربی مرتبط با مطالعات سنجش سازگاری روانی حرارتی دست یابد تا در پژوهشهای آتی ...
بیشتر
در راستای بسط مفهوم ادراک شهروندان و تفاوت آن با احساس در فضاهای شهری (که در ذیل پژوهشهای روانشناسی محیط قرار میگیرد) در این مطالعه یکی از شاخههای ملموستر از مفهوم آسایش، یعنی آسایش حرارتی، مورد تمرکز قرار گرفته است. این مقاله سعی دارد به مدل تجربی مرتبط با مطالعات سنجش سازگاری روانی حرارتی دست یابد تا در پژوهشهای آتی بتوان آن را در چند نمونه موردی فضای شهری، با رویکرد مشارکتی و کسب نظرات افراد پیاده حاضر در فضا محک زد. پیشفرض اصلی این پژوهش عبارتست از این که: «به نظر میرسد بین سازگاری روانی برای رسیدن به آسایش حرارتی با سطوح مختلف حس مکان در فضاهای عمومی شهری ارتباط معنیداری وجود دارد» . روش تحقیق در گام نخست توصیفی و با تکیه بر مطالعات اسنادی است و در مرحله بعد، مدل تجربی ساخته شده با استفاده از فرآیند مفهومسازی و پس از مطالعه مبانی و تجارب موفق جهانی استخراج شده است. ابتدا به وسیله 27 نفر از خبرگان امر(که در همه بخشهای حس مکان، روانشناسی محیط و ادراک محیطی و آسایش حرارتی تا حدودی مسلط هستند) با استفاده از روش رفت و برگشتی دلفی تدقیق شده و سپس از طریق مدل تحلیل سلسله مراتبی AHP رتبهبندی ابعاد، معیارها و زیرمعیارهای موجود در مدل تجربی پرداخته شده و به کمک نرمافزار Expert Choice وزن هر کدام از معیارها در مقایسه با سایر معیارهای هم سطح خود به دست آمده و در واقع از طریق مدل تجربی سنجش مفهوم مورد بررسی، ارزشگذاری شده است تا ابزاری برای مطالعات میدانی این مدل فراهم آورد. ساختار این مدل نیز در دو بخش سنجش حس مکان و سنجش سازگاری روانی آسایش حرارتی تنظیم شده است. نتایج تحلیل سلسله مراتبی در بخش حس مکان نشان میدهد، وزن بعد روانی بسیار بیشتر از بعد مکانی است. در مورد زیر بعدهای مربوط به بعد روانشناختی نیز بیشترین تأثیر مربوط به معیار رفتاری در یک فضای شهری است. بنابراین برنامهریزی برای مدیریت رفتارها در فضای شهری عاملی بسیار مهمتر از برنامهریزی کالبدی به منظور ارتقای آسایش ادراک شده شهروندان است. در زیر بعد رفتاری نیز مهمترین معیار مربوط به نوع فعالیتهای موجود در محیط است و پس از آن میزان رفتارهای مشارکتجویانه قرار دارند. همچنین در بخش معیارهای مؤثر در سنجش سازگاری روانی نیز، بیشترین امتیاز با اختلاف زیاد مربوط به معیار طبیعی بودن و پس از آن مدت زمان حضور، سپس تجربه، انتظارات، کنترل ادراکی بر فضا، عوامل زیباییشناسانه و حضور جمعیت هستند.
طراحی شهری
شیده شکوری اصل
دوره 6، شماره 21 ، بهمن 1395، ، صفحه 77-91
چکیده
امنیت یکی از نیازهای پایه و حقوق بنیادی انسانی است. از آنجا که فضاهای شهری درحقیقت ظرف و بستر تعاملات اجتماعی را تشکیل میدهند، میبایست بتوانند امنیت استفادهکنندگان خود را تأمین کنند. در غیر این صورت، افراد جز در صورت لزوم و اجبار حاضر به گذران وقت خود در آنها نخواهند بود و این امر میتواند به کاهش پویایی و سرزندگی فضاهای ...
بیشتر
امنیت یکی از نیازهای پایه و حقوق بنیادی انسانی است. از آنجا که فضاهای شهری درحقیقت ظرف و بستر تعاملات اجتماعی را تشکیل میدهند، میبایست بتوانند امنیت استفادهکنندگان خود را تأمین کنند. در غیر این صورت، افراد جز در صورت لزوم و اجبار حاضر به گذران وقت خود در آنها نخواهند بود و این امر میتواند به کاهش پویایی و سرزندگی فضاهای مذکور و درنهایت تبدیل آنها به فضاهایی مرده و بدون نظارت اجتماعی بینجامد. این موضوع، بهویژه در مورد بانوان، به دلیل آسیبپذیری بالاتر آنها از جایگاه برجستهای برخوردار است. با توجه به رابطه متقابل محیط و رفتار، بدیهی است که ویژگیهای محیطی در ایجاد احساس امنیت یا ناامنی در استفادهکنندگان(افراد) تاثیر بسزایی دارد. بنابراین در پژوهش حاضر تلاش شده که از طریق شناسایی این ویژگیها، زمینه ایجاد فضاهای شهری ایمن و امن و امکان حضور فعال بانوان در عرصه عمومی به دور از اضطرابهای محیطی فراهم شود. در این راستا، در مرحله نخست، تلاش شده با مطالعه متون و ادبیات مرتبط با موضوع پژوهش، چهارچوبی از عوامل، شاخصها و متغیرهای تعریفکننده و تأثیرگذار بر احساس امنیت بانوان در فضاهای شهری تدوین شود. سپس چهارچوب تدوینشده در محدودهای که بهعنوان محدوده مطالعاتی پژوهش حاضر معرفی شده (محدوده محلات مخصوص و سلامت، واقع در منطقه 11 شهرداری تهران)، مورد آزمون قرار گرفته است. برای این منظور، از ترکیبی از روشهای کمی و کیفی استفاده شده است. درنهایت، پس از انجام مشاهدات میدانی، برگزاری چندین جلسه بحث متمرکز گروهی با حضور بانوان و مصاحبه عمیق با کارشناسان و مسئولان محدوده مطالعاتی، پرسشنامهای تنظیم و توسط 200 نفر از بانوان محدوده مطالعاتی پاسخ داده شده است. از مجموع مطالعات انجامشده، میتوان نتیجه گرفت عوامل مکانی (فرم، عملکرد و معنا) در تعریف و سنجش احساس امنیت بانوان در فضاهای شهری تاثیر بسزایی دارد.
طراحی شهری
ندا خضیری عفراوی؛ محمد ابراهیم مظهری؛ ثریا مکی نیری
دوره 4، شماره 15 ، مرداد 1394، ، صفحه 69-82
چکیده
امنیت یکی از عوامل ارتقای کیفیت در عرصه فضاهای شهریست. طراحی مطلوب و کاربردی فضاهای ساخته شده منجر به کاهش جرم و افزایش کیفیت فضای شهری خواهد شد. یک فضای شهری امن، فعالیتهای مناسب را تشویق و فعالیتهای نامناسب را تحدید میکند. از این رو این فضاهای شهری و نوع آن است که در میزان وقوع جرم و خشونت در شهر تأثیرگذار خواهد بود. با افزایش ...
بیشتر
امنیت یکی از عوامل ارتقای کیفیت در عرصه فضاهای شهریست. طراحی مطلوب و کاربردی فضاهای ساخته شده منجر به کاهش جرم و افزایش کیفیت فضای شهری خواهد شد. یک فضای شهری امن، فعالیتهای مناسب را تشویق و فعالیتهای نامناسب را تحدید میکند. از این رو این فضاهای شهری و نوع آن است که در میزان وقوع جرم و خشونت در شهر تأثیرگذار خواهد بود. با افزایش حضور و نظارت شهروندان، سطح تعاملات اجتماعی در این فضاها افزایش یافته و امنیت نیز به محیط تزریق خواهد شد. یکی از اهداف مهم ایجاد امنیت، ارتقای کیفیت در عرصه فضاهای شهریست. طراحی مطلوب و کاربردی فضاهای ساخته شده منجر به افزایش حضور شهروندان خواهد شد که یکی از پیامدهای آن کاهش جرم و افزایش کیفیت پیادهروهاست. ساختار کالبدی شهر با هدف تعامل میان انسان و محیط، جدیدترین رویکردی است که به کاهش جرائم شهری در قالب ابعاد کالبدی و اجتماعی میپردازد. که تأثیرات آن بیشتر در شکلگیری کالبد و در نتیجه کارکرد و جریانات اجتماعی مشهود است. هدف این پژوهش نیز ارتقای کیفیت پیادهرو شهری در راستای افزایش امنیت محیطی است. بررسی امنیت افراد پیاده، با رویکردی کالبدی در محیط و پیادهروهایی که بیشترین در صد استفاده شهروندان از این فضاهاست، امری الزامی و ضروری است. در این میان بلوار گلستان اهواز با وجود داشتن عملکردهایی با سطح کارکرد منطقهای و فرامنطقهای از کمبود تعامل و در پی آن کیفیت و امنیت لازم رنج میبرد. روش تحقیق در این پژوهش از نوع توصیفی_همبستگی است که با استفاده از چارچوب نظری استخراج شده است. گردآوری اطلاعات از طریق مصاحبه و مشاهده میدانی صورت خواهد گرفت. نتایج حاصل از گردآوری این اطلاعات، بر اساس تأثیر یکی از اجزای فضا (جریان) بر روی دیگر اجزا (کالبد و کارکرد) بررسی خواهد شد که در نتیجه آن حضور بیشتر افراد و ارتقای کیفیت فضای شهر انتظار میرود. با توجه به این رویکرد و با هدف ایجاد امنیت در کالبد فضای پیادهرو، میزان جریان حضورپذیری (تعامل و نظارت) با توجه به معیار "LOS" گردآوری و تحلیل خواهد شد و در راستای آن احکامی برای افزایش امنیت فضا ارائه خواهد شد.
طراحی شهری
مینا کشانی همدانی؛ محمود قلعه نویی؛ عبدالهادی دانشپور؛ سالار فرامرزی؛ احمد شاهیوندی
دوره 4، شماره 14 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 19-30
چکیده
توجه به جنبههای زیباییشناختی فضاهای عمومی شهری در طراحی شهری از این جهت اهمیت ویژهای دارد که کاربران آن ادراک زیباییشناختی یکسانی ندارند و فضا لزوماً پاسخگوی همه طیفها از این دیدگاه نمیباشد. پژوهش پیشِ رو با فرض وجود تفاوت در ادراک زیباشناختی محیط در گروههای سنی متفاوت، به این پرسش پاسخ داده است که چه ترجیحات زیباشناختی ...
بیشتر
توجه به جنبههای زیباییشناختی فضاهای عمومی شهری در طراحی شهری از این جهت اهمیت ویژهای دارد که کاربران آن ادراک زیباییشناختی یکسانی ندارند و فضا لزوماً پاسخگوی همه طیفها از این دیدگاه نمیباشد. پژوهش پیشِ رو با فرض وجود تفاوت در ادراک زیباشناختی محیط در گروههای سنی متفاوت، به این پرسش پاسخ داده است که چه ترجیحات زیباشناختی در فضای شهری بین گروههای سنی مختلف وجود دارد و اولویتبندی متغیرهای مرتبط با آن در دو گروه سنی کودک و بزرگسال به چه صورت است. از آنجا که مطالعات زیباییشناسی در دو بعد نظری و تجربی مورد بحث قرار گرفته، توجه به جنبههای بصری در طراحی شهری و زیباییشناسی تجربی به عنوان اساس پژوهش قرار گرفت. با مبنا قرار دادن دیدگاه سانتایانا مبتنی بر دستهبندی زیباییشناسی محیطی در سه دسته حسی، فرمی و نمادین، پژوهش حاضر میزان توجه به هر دسته را در گروههای مورد مطالعه بررسی نموده است. پژوهش از نوع کاربردی بوده، با بهرهمندی از ترکیب روش کمی و کیفی و به صورت توصیفی _ تحلیلی دو گروه مورد مطالعه را مقایسه نموده است. روش یافتهاندوزی با استفاده از مطالعات کتابخانهای، میدانی و تکمیل نقاشی کودک و پرسشنامه به تعداد 750 مورد در قالب طیف لیکرت در دو گروه یاد شده بوده که در نهایت با استفاده از نرمافزار SPSS مورد ارزیابی و استخراج نتایج قرار گرفته که بر اساس فرمول آماری کوکران در جامعه آماری، استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد در اولویتبندی ترجیحات متغیرهای زیباشناختی بین دو گروه سنی و اهمیت متغیرهای فرمی از دیدگاه کودکان تفاوت وجود دارد. از میان سه دسته زیباییشناسی یاد شده، بیشترین ترجیحات زیباشناختی کودکان به لحاظ فراوانی در دسته متغیرهای فرمی قرار میگیرد.