شهر اسلامی-ایرانی
محمدمنان رئیسی
چکیده
این پژوهش به دنبال ژرفکاوی الگوی توسعه عمودی در ابنیه مسکونی از منظر فقه شیعی است و مسئله ای که محور این پژوهش را تشکیل می دهد عبارت است از «مطلوبیت یا عدم مطلوبیتِ فقهیِ توسعه عمودی در ابنیه مسکونی و تبیین علل آن». برای ژرفکاوی این مسئله از روشی ترکیبی در این پژوهش استفاده شده است؛ به نحوی که در مقام گردآوری داده ها از روش اسنادی ...
بیشتر
این پژوهش به دنبال ژرفکاوی الگوی توسعه عمودی در ابنیه مسکونی از منظر فقه شیعی است و مسئله ای که محور این پژوهش را تشکیل می دهد عبارت است از «مطلوبیت یا عدم مطلوبیتِ فقهیِ توسعه عمودی در ابنیه مسکونی و تبیین علل آن». برای ژرفکاوی این مسئله از روشی ترکیبی در این پژوهش استفاده شده است؛ به نحوی که در مقام گردآوری داده ها از روش اسنادی استفاده شده است اما در مقام تحلیل داده ها از روش های تحلیل محتوای کیفی و استدلال منطقی بهره گیری شده است. بر اساس یافته های پژوهش، توسعه عمودی در ابنیه مسکونی به دلایل متعدد فقهی، مطلوبیت ندارد که این دلایل را می توان به دو دسته ادلّه صریح و ادلّه غیر صریح تقسیم نمود. از مهمترین دلایل دسته اول می توان مواردی همچون موضوع اِشراف و ایجاد مزاحمت ساختمان های بلند در تهویه ابنیه مسکونی مجاور را برشمرد که به صراحت در متون فقهی مورد نهی قرار گرفته است و قبل از این پژوهش، در سایر پژوهش های مشابه نیز کمابیش مورد بحث قرار گرفته است؛ اما نوآوری این پژوهش در تبیین دسته دوم (ادلّه غیر صریح) است که در این خصوص می توان به مواردی همچون تقابل با انجام برخی تکالیف شهروندی و اجتماعی، تقابل با برخی از سنن معصومین (ع) نظیر سنت استهلال و تقابل ضمنی با برخی از آیات و ادعیه اشاره نمود که همانطور که اشاره شد، تحلیل و استنتاج یافته ها از این نوع ادلّه از ابداعات این پژوهش است.
پایداری شهری
احد نژاد ابراهیمی؛ نسترن نژداغی
چکیده
در چند سال اخیر رویکرد بازآفرینی شهری با هدف در نظر گرفتن ارزش های مختلف و متفاوت بافت های تاریخی مناسب ترین راه برای مداخله در آنها شناخته شده است. ابزار و موارد مختلف کالبدی-فرهنگی-سیاسی و اجتماعی در این مداخله مورد تاکید قرارگرفته اند اما مولفه ای که به نظر می رسد کمتر در این میان مورد مباحثه قرار می گیرد آموزش در سطوح و شکلهای مختلف ...
بیشتر
در چند سال اخیر رویکرد بازآفرینی شهری با هدف در نظر گرفتن ارزش های مختلف و متفاوت بافت های تاریخی مناسب ترین راه برای مداخله در آنها شناخته شده است. ابزار و موارد مختلف کالبدی-فرهنگی-سیاسی و اجتماعی در این مداخله مورد تاکید قرارگرفته اند اما مولفه ای که به نظر می رسد کمتر در این میان مورد مباحثه قرار می گیرد آموزش در سطوح و شکلهای مختلف در بازآفرینی شهری است. در پژوهش حاضر که با هدف تعیین میزان تاثیرگذاری آموزش بر نیل به دستاوردهای بازآفرینی شهری انجام شده است، در ابتدا نظریات متخصصین در مقوله مورد مطالعه با استفاده از تکنیک دلفی گردآوری شده و پس از حصول اتفاق نظر درخصوص وجود تاثیر مثبت آموزش به ساکنین، با هدف سنجش دیدگاه های ساکنان، بعنوان نمونه موردی جامعه بانوان ساکن در محله سنگ سیاه در بافت تاریخی شهر شیراز انتخاب گردیدهاند. این تحقیق از نوع تحقیقهای کاربردی است و به روش توصیفی- تحلیلی صورت پذیرفته است و گردآوری دادهها به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری مورد مطالعه بانوان ساکن در محدودۀ محله سنگ سیاه شیراز می باشند تا به این پرسش پاسخ داده شود که: ارائه آموزشهایی در قالب فرهنگ شهروندی، حفاظت از میراث، مهارت آموزی شغلی و حفاظت از محیط زیست تا چه حد میتواند باعث موفقیت در اجرای برنامههای بازآفرینی شهری شود؟ ابزار جمعآوری اطلاعات شامل برداشت میدانی، پرسشنامه، مصاحبه و مطالعات اسنادی بوده است و نهایتا با استفاده از آزمونهای تی و تحلیل واریانس یکطرفه، میزان تاثیرگذاری مولفهها بررسی گردیدهاند. نتایج پژوهش نشان می دهد رابطه مثبت و معناداری میان آموزش به ساکنان و فرآیند بازآفرینی شهری وجود دارد و مشخصا تاثیرگذارترین آموزشها به بانوان ساکن در محدوده مورد مطالعه به ترتیب اولویت شامل آموزش های مرتبط با مسایل زیست محیطی، اجتماعی، کالبدی و اقتصادی است.
منظر شهری
علی اسدپور؛ پریا برزگر؛ نیلوفر کشاورزی
چکیده
خیابان به لحاظ ساختاری و محتوایی بخش مهمی از انتظام فضایی شهر را تشکیل میدهد. منظر خیابان همچون منظر شهری واجد ابعاد عینی و ذهنی است. از سویی کودکان که موضوع مهمی در مطالعات محیطی در چند دههی گذشته بودهاند، به سبب مقیاس ذهنی و جسمی متفاوتی که با بزرگسالان دارند، تصویر ذهنی متفاوتی از خیابان خواهند داشت که موضوع پرداخته شدهای ...
بیشتر
خیابان به لحاظ ساختاری و محتوایی بخش مهمی از انتظام فضایی شهر را تشکیل میدهد. منظر خیابان همچون منظر شهری واجد ابعاد عینی و ذهنی است. از سویی کودکان که موضوع مهمی در مطالعات محیطی در چند دههی گذشته بودهاند، به سبب مقیاس ذهنی و جسمی متفاوتی که با بزرگسالان دارند، تصویر ذهنی متفاوتی از خیابان خواهند داشت که موضوع پرداخته شدهای نیست. بنابراین هدف این پژوهش شناسایی عوامل کالبدی (عناصر و اجزاء) و غیر کالبدی (رفتارها، رویدادها و خاطرهها) مؤثر در تصویر ذهنی کودکان 5 تا 7 سال از منظر خیابانهای شهری شیراز است که این کار از نظر موضوع پژوهش (خیابان) و توجه به کودکان ایرانی در تحقیق نوآورانه است. روششناسی این پژوهش مبتنی بر راهبردهای همبستگی و کیفی است. تصاویر ذهنی با تکنیک «نقشههای کروکیوار» (ترسیم کودکان) که از دسته روشهای طراحی- ترسیمی (زایشی) هستند استخراج شده است. مزیت این روش همانا فراهم آوردن زمینهای برای بیانهای غیر کلامی است که کودکان را فعال و خلاق مینماید. در مجموع 118 نقاشی با این روش گردآمده که ضمن تحلیل توصیفی آماری به روش تحلیل عاملی اکتشافی نیز با نرم افزار SPSS نسخه 22 مورد واکاوی قرار گرفتند. ترسیمها که با راهنمایی مربیان خوانش شدند، در بیشتر موارد خیابانی مستقیم را نشان میدهند. گونهشناسی عناصر کالبدی ساختار خیابان اولویت ترسیم خودرو، خطکشی خیابان و چراغراهنما را نشان میدهد. از میان عناصر و عوامل طبیعی، خورشید و ابر بیشترین فراوانی را داشتند. ترسیم انسان بیش از انواع موجودات زنده بوده است. اغلب ساختمانهای ترسیمشده نیز از گونه بلندمرتبه بودند. درکل میزان گوناگونی رنگها و جزئیات، اندک ارزیابی گردید و بیشترین اغراق در ترسیم به ترتیب از آنِ خودرو، چراغ راهنمایی و انسان بود. تحلیل عاملی سنجهها در کل 6 عامل را در تشکیل تصویر ذهنی کودکان شناسایی نمودند که به ترتیب عبارتند از: «طبیعت و بازی»، «مقررات خیابان»، «طبیعت آسمان»، «ساختار خیابان»، «منظر شهر» و «ساختار تقاطع». در کل عواملی که به هندسه، ساختار و نظم حاکم بر خیابان مربوط بودند، بیشترین فراوانی را در تصویر ذهنی کودکان دارند. فقدان فعالیتهای انتخابی و اجتماعی در ترسیمها بیانگر ضعف خیابانهای شهرهای کشور در تحقق رویدادها است که کاهش سرزندگی را در پی داشته است.
پایداری شهری
گلناز مرتضایی؛ محمود محمدی؛ فرشاد نصراللهی؛ محمود قلعه نویی
چکیده
با پیشرفت سریع فناوری و در پی آن رشد روزافزون جمعیت شهری، توسعهی محلات مسکونی امری اجتنابناپذیر بوده است. ساختوسازهای خارج از ضابطه، تغییرات شکلی بافتهای شهری و عدم تطابق آن با ویژگیهای اقلیمی، افزایش تقاضای انرژی مصرفی ساختمانها را به دنبال داشته است. بهگونهای که بخش عمدهای از انرژی که در شهرها به مصرف میرسد به ساختمانهای ...
بیشتر
با پیشرفت سریع فناوری و در پی آن رشد روزافزون جمعیت شهری، توسعهی محلات مسکونی امری اجتنابناپذیر بوده است. ساختوسازهای خارج از ضابطه، تغییرات شکلی بافتهای شهری و عدم تطابق آن با ویژگیهای اقلیمی، افزایش تقاضای انرژی مصرفی ساختمانها را به دنبال داشته است. بهگونهای که بخش عمدهای از انرژی که در شهرها به مصرف میرسد به ساختمانهای مسکونی تعلق دارد و یکی از عوامل تأثیرگذار بر این مسئله شکل بافت شهری است. اما اغلب پژوهشهایی که تاکنون در این حوزه انجامشده است، به بررسی اثرات شکل شهری بر مصرف سوخت حملونقل پرداختهاند و یا مصرف انرژی ساختمانها را در مقیاس خرد ارزیابی نمودهاند. ازآنجاییکه عملکرد حرارتی ساختمانها در مقیاسهای فراتر از مقیاس ساختمانی متفاوت میباشد، این مسئله اهمیت تحلیل عملکرد حرارتی ساختمانها را در مقیاسهایی بالاتر نظیر واحد همسایگی برای محققین روشن میسازد. لذا این پژوهش در پی آن است که با به کارگیری رویکرد ریخت-گونه شناسانه و سنجش مصرف انرژی اولیه گرمایشی، سرمایشی و روشنایی ریختگونههای مختلف، به بررسی روابط بین شاخصهای ریخت شناختی و مصرف انرژی اولیه بپردازد و بر اساس معیار انرژی اولیه، الگوهای کارآمد و ناکارآمد را شناسایی نماید. با توجه به ماهیت کاربردی این تحقیق، روش مورد استفاده در آن توصیفی-تحلیلی است و برای یافته اندوزی از روشهای اسنادی و میدانی( مشاهده، پرسشنامه)بهره جسته است. پژوهش حاضر در سهگام متفاوت تعریفشده، بهطوریکه نخست با مطالعات اسنادی به شرح مباحث کلیدی پرداخته، سپس بر اساس رویکرد ریخت-گونه شناسی و با روش میدانی، بافت مسکونی سپاهان شهر در مقیاس واحد همسایگی ریخت-گونه بندی شده است. در پایان نیز با مدلسازی مصرف انرژی اولیه سرمایشی، گرمایشی و روشنایی ریختگونههای مختلف از طریق نرمافزار دیزاین بیلدر، نتایج بر اساس نگرش مقایسهای، آزمون همبستگی و آنالیز واریانس تحلیل گردیدهاند. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که، بین مصرف انرژی اولیه و شاخصهای طرح چیدمان، مکان قرارگیری توده، فرم ساختمان، ارتفاع ساختمان، سطح معابر و فضاهای باز رابطه همبستگی قوی و بین مصرف انرژی اولیه و شاخص تناسبات بلوک رابطه همبستگی متوسط وجود دارد. همچنین بر اساس نتایج حاصل از تحلیل واریانس، الگوهای متداول ردیفی و الگوهای مربع شکل، به ترتیب کارآمدترین و ناکارآمدترین الگوی بافت مسکونی جدید به شمار میآیند. سایر الگوها نظیر گونههای L,I,T,H شکل ازلحاظ مصرف انرژی اولیه در سطح میانی قرار میگیرند و در این میان، الگوهای H شکل بهترین گزینه برای ساختمان متراکم چهار طبقه میباشند.
برنامه ریزی شهری
محمد مهدی عزیزی؛ رضا اسدی
چکیده
مجتمعهای تجاری از جمله پدیدههای نوین در توسعه شهری دهه های اخیر هستند که در سطح شهر تهران نیز مورد توجه جدی قرار گرفته اند. چنین پدیده هایی در شهر، دارای اثرات قابل توجه بوده و برای شناسایی اثرات و برنامهریزی برای آنان ضروری است ماهیت پدیده و انواع گونه های آن مورد تحلیل قرار گیرند. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این سوال است که معیارهای ...
بیشتر
مجتمعهای تجاری از جمله پدیدههای نوین در توسعه شهری دهه های اخیر هستند که در سطح شهر تهران نیز مورد توجه جدی قرار گرفته اند. چنین پدیده هایی در شهر، دارای اثرات قابل توجه بوده و برای شناسایی اثرات و برنامهریزی برای آنان ضروری است ماهیت پدیده و انواع گونه های آن مورد تحلیل قرار گیرند. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این سوال است که معیارهای دستهبندی مجتمعهای تجاری در ادبیات جهانی چیست و معیارهای مطرح شده در خصوص گونهبندی مجتمع های تجاری تا چه اندازه منطبق بر مجتمعهای تجاری در شهر تهران بوده است. بدین منظور مجتمع تجاری کوروش واقع در منطقه 5 شهرداری تهران به عنوان نمونه موردی این پژوهش انتخاب گردیدهاست. این مجتمع تجاری دارای ویژگی هایی نظیر کالای تخصصی، فضای تفریحی و ... است که مجموعه ویژگیهای مجتمعهای تجاری را همزمان دارد. در قالب فرایند و روش تحقیق این پژوهش، ابتدا معیارهای ریختشناسی براساس ادبیات موضوع تدوین و تبیین شدند. باتوجه به معیارهای مطرح شده در مبانی نظری و ادبیات موضوع، از طریق پرسشنامه و برداشت محلی اقدام به جمعآوری و تحلیل اطلاعات گردید. تحلیل داده ها نشان داد که ریختشناسی مجتمع تجاری کوروش، شامل ویژگیهای چندگونه از مجتمع های تجاری است. وجود کالای تخصصی، حوزه زمانی موثر 40 دقیقه ، اولویت استفاده از فضای تفریحی به جای خرید و ساختار ترکیب صنوف، متفاوت از نمونههای جهانی است. بر این اساس، آنچه امکان ساخت مجتمعهای تجاری با شرایط متفاوت از نمونههای جهانی را ممکن میسازد، ضوابط ساخت و ساز پیشبینی شده در طرح تفصیلی تهران و فقدان قوانین و ضوابط مختص مجتمعهای تجاری است. با ارائه چند شاخص محدود، نظیر تراکم ساختمانی و ارتفاع ساختمان، نمی توان نسبت به احداث مجتمع های تجاری اقدام کرد. متغیرهایی نظیر حوزه کشش، تاثیرات و معیارهای فضایی موثر بر پیرامون مجتمع تجاری میتوانند در ریختشناسی مجتمعهای تجاری اثرگذار باشند.
طراحی شهری
یاسر شهبازی؛ آزیتا بلالی اسکویی؛ الهام شهابی
چکیده
انسانها به همان اندازه که ماحصل محیط اجتماعی هستند، ساختهی محیط فیزیکی نیز بهشمار میروند. از دیدگاه روانشناسی– اجتماعی، چهار مفهوم خلوت، فضای شخصی، قلمرو و ازدحام، پایه و اساس رفتارهای فردی و اجتماعی انسان در رابطه با محیط است. در همین راستا، مفاهیم فوق که برگرفته از علم پروکسمیک (Proxemics) میباشند، پایهایی برای تحقیق در ...
بیشتر
انسانها به همان اندازه که ماحصل محیط اجتماعی هستند، ساختهی محیط فیزیکی نیز بهشمار میروند. از دیدگاه روانشناسی– اجتماعی، چهار مفهوم خلوت، فضای شخصی، قلمرو و ازدحام، پایه و اساس رفتارهای فردی و اجتماعی انسان در رابطه با محیط است. در همین راستا، مفاهیم فوق که برگرفته از علم پروکسمیک (Proxemics) میباشند، پایهایی برای تحقیق در مورد رفتار محیطی انسان معرفی شدهاند. در این مقاله، به مفهوم قلمرو بهعنوان یکی از عوامل تأثیرگذار درآسایش روانی افراد و لازمه شکلگیری آن در فضاهای همگانی پرداخته شده است. هدف اصلی این پژوهش، بیان اهمیت طراحی همساز با روان انسان بخصوص در فضاهای انسان ساز (فضاهای همگانی) در قالب سنجش مفهوم قلمرو میباشد. پژوهش حاضر از نوع کمی و روش توصیفی-تحلیلی بوده و از دستگاه GPS برای موقعیتسنجی 372 نفر از مخاطبان در شرایط یکسان در بستر پلطبیعت استفاده شده است. نظر به هدف پژوهش، شناسایی محدودههای مطلوب جهت تأمین قلمرو مکانی افراد که در فضاهای مکث تعبیر مییابد، متغیر ثابت زمان در نظرگرفته شد تا با تغیر هر 5 ثانیه، مختصات مکانی افراد ثبت شود. دادههای استخراج شده از GPS با فرمت .gpx توسط نرم افزار Garmin Base Camp مورد تحلیل قرارگرفته و سپس با ارزیابی محدودههای مطلوب، شاخصهای شکلگیری قلمرو همگانی بازنگری و تبیین شده است. فضاهای شهری اعم از پیادهراهها که تأکید بر مکث و سکون انسان دارد، باید فاکتورهایی چون عرصهبندی مطلوب، ساختار فضایی مناسب، نظم، آسایشفیزیکی، امنیت انعطافپذیری، خوانایی، تعامل و مشارکتمردمی، هویت و ارزشهای فرهنگی را جهت تحقق قلمرو همگانی مطلوب دارا باشند. نتایج تطبیقسنجی محدودههای مطلوب و طرح موجود حاکی از آنست که %33 از فضاهای مطلوب شناسایی شده در این پژوهش، فاقد تمهیدات اولیه برای تداعی قلمرو مکانی در طراحی هستند. همچنین، 53% از محدوده های تعریف شده برای مکث در طرح، فاقد کیفیت قلمرو مکانی مطلوب مخاطبان میباشند.
طراحی شهری
اسماعیل شیعه؛ مصطفی بهزادفر؛ احمدعلی نامداریان
چکیده
مفهوم منظر شهر همواره با پیچیدگیهای فراوانی روبرو بوده است. از طرفی، مفهوم سیما نیز به ادبیات نظری رشتههای طراحی شهری، معماری منظر و معماری وارد گردیده است و بر ایهام این دو افزوده است. نبود وفاق دانشگاهی بر سر این دو مفهوم، سوء برداشتهای بسیاری را موجب شده است. از طرفی، امروزه، واژههای منظر و چشم انداز از معنای اولیهی خود ...
بیشتر
مفهوم منظر شهر همواره با پیچیدگیهای فراوانی روبرو بوده است. از طرفی، مفهوم سیما نیز به ادبیات نظری رشتههای طراحی شهری، معماری منظر و معماری وارد گردیده است و بر ایهام این دو افزوده است. نبود وفاق دانشگاهی بر سر این دو مفهوم، سوء برداشتهای بسیاری را موجب شده است. از طرفی، امروزه، واژههای منظر و چشم انداز از معنای اولیهی خود فاصله گرفتهاند و به منظورهای مختلفی مورد استفاده قرار میگیرند. این مقاله تلاش دارد ضمن مرور مفهوم منظر در ادبیات موجود و برشمردن پیچیدگیهای این مفاهیم، ضرورت تدوین چارچوب نظری برای منظر شهری را نشان دهد. مرور مفاهیم نشان میدهد مفهوم منظر متأثر از رهیافتهای مختلف فلسفهی علم بوده است و اکنون شاهد یک تغییر رهیافتی (پارادایمی) است که میتوان دگرگونیهای اجتماعی را نیز نشان دهد. این مطالعه نشان میدهد تعریف پیشین منظر شهری مبتنی بر رهیافتهای «اثباتگرایانه» (پوزیتویستی) و «عقلگرایی انتقادی» است. با توجه به این دو رویکرد است که منظر شهری، مستقل از جامعه مورد بررسی قرار گرفته است. تدوین چارچوب نظری برای منظر شهری، نیازمند بازنگری بنیادین در این رهیافتهاست. رهیافتی که به جای توصیف صرف منظر و مؤلفههای آن، به چرایی و چگونگی منظر بپردازد. این تحقیق از نوع کیفی است و در این راستا، از رهیافت واقعگرایی علمی، جهت تدوین نظریه منظر شهری کمک گرفته است. با این نگاه و با استفاده از تحلیل محتوا و به کمک نظریات هانری لوفور، سعی در بازتعریف مفهوم منظر میشود. منظر را نمیتوان به منظر ذهنی و منظر عینی تقسیم کرد و رابطهی این دو نیز تنها یک رابطهی پدیدارشناختی نیست. بنابراین «منظر نه سوژه است و نه ابژه، بلکه برونداد یک واقعیت اجتماعی است که در یک ارتباط پدیدارشناسانه و نشانهشناسانه از سوی استفادهکنندگان از فضا به صورت پویایی مورد ادراک قرار میگیرد.»منظر به سه زیر تعریف تقسیم میشود که به واسطهی نیروهای مؤثر بر منظر شهر، تولید و بازتولید میگردند؛ «منظر ادراکشده»، «منظر تصور شده» و «منظر زیسته». سپس به کمک مفهوم نیروهای مؤثر بر منظر، تلاش میشود ابهامهای نظریه تولید فضا رفع شده و آن را برای چارچوب نظری منظری شهری متناسب کرد.
برنامه ریزی منطقه ای
امیرحسین عبدالله زاده؛ اسفندیار زبردست
چکیده
در برنامه ریزی منطقه ای مسکن ملی و منطقه ای دو رویکرد برنامه ریزی های مرسوم طرح جامع مسکن و برنامه ریزی موضوعی مسکن وجود دارد. در شیوه ی طرح جامع مسکن در سطح استانی و ملی فارغ از مسائل اقتصادی است و صرفا در انتهای فرایند برنامه ریزی به عوامل و شاخص های اقتصادی رجوع می شود که این موضوع، مسئله ی فاصله گرفتن این طرح ها از ابعاد اقتصادی را ...
بیشتر
در برنامه ریزی منطقه ای مسکن ملی و منطقه ای دو رویکرد برنامه ریزی های مرسوم طرح جامع مسکن و برنامه ریزی موضوعی مسکن وجود دارد. در شیوه ی طرح جامع مسکن در سطح استانی و ملی فارغ از مسائل اقتصادی است و صرفا در انتهای فرایند برنامه ریزی به عوامل و شاخص های اقتصادی رجوع می شود که این موضوع، مسئله ی فاصله گرفتن این طرح ها از ابعاد اقتصادی را به وجود آورده است. اما در برنامه ریزی موضوعی مسکن ،مسئله اصلی و اثرگذار موضوعی به عنوان مبنا قرار می گیرد و با توجه به اهمیت بخش اقتصادی ، این بخش به عنوان موضوع مبنایی برنامه ریزی منطقه ای مسکن به شمار می رود. چنانچه گام های آنها عکس یکدیگر می باشند و گام انتهایی طرح های جامع مسکن یعنی سنجش اثرات و جایگاه بخش مسکن در سایر بخش های اقتصادی، به عنوان گام نخستین و مسئله اصلی برنامه ریزی موضوعی مسکن در رویکرد دوم می باشد. در تحلیل روابط جایگاه مسکن بین بخش های اقتصادی ، محاسبه ضریب بسشمار بخش های اقتصادی با استفاده از جداول داده ستانده به عنوان هدف راهبردی اولیه می باشد تا در ادامه فرایند برنامه ریزی مسکن مورد استفاده قرار گیرد. ضریب تکاثر بدست آمده برای بخش مسکن در برنامه ریزی عملیاتی جهت برآورد میزان سرمایه گذاری ، اثربخشی و اثر دهی اقتصادی ، اشتغال تولید شده ، نیاز واردات و حجم صادرات کاربرد خواهد داشت. با جمع آوری اطلاعات و بهره مندی از جدول داده ستانده ملی در سال 1380 بازه زمانی 10 ساله در قلمرو ملی و 30 استان برگزیده شد. در سطح ملی بخش مسکن در سال 1380با ضریب بسشمار 1.25 در رده چهارم بخش های پیشرو اقتصادی و در سال 1390 بخش مسکن با ضریب بسشمار 1.167 رتبه سوم بخش اقتصادی پیشرو در سطح ملی را به خود اختصاص داده است. با استفاده از روشRAS و تخمین نسبی داده ستانده های استانی مشخص گردید در سطح استانی بخش مسکن به عنوان بخش پیش رو اکثر استان ها است و در عمده ی استان ها رتبه ی دوم تا چهارم ، در استان های کهگیلویه و بویراحمد و سیستان و بلوچستان ، بخش مسکن رتبه نخست و در استان های سمنان ، زنجان ، قزوین و مرکزی ، بخش مسکن رتبه های 6 ، 6 ، 8 و9 را در بین بخش های اقتصادی استان خود دارند.