طراحی شهری
سعیده دیوسالار؛ سید مسلم سیدالحسینی؛ تکتم حنایی؛ هادی سروری
چکیده
امروزه با توسعه فضاهای شهری، اهمیت و نقش هنر عمومی در شهر به طور قابلتوجهی در حال تغییر است و فعالیتهای هنری و فرهنگی نهتنها باعث پیشرفتهای زیباییشناسی میشوند بلکه در مناطق فرسوده، شکل مکانسازی خلاقانه را به خود میگیرند و این فضاها در حال تبدیلشدن به یک مکان کلیدی برای پاسخگویی به نگرانیهای اجتماعی و زیستمحیطی پیرامون ...
بیشتر
امروزه با توسعه فضاهای شهری، اهمیت و نقش هنر عمومی در شهر به طور قابلتوجهی در حال تغییر است و فعالیتهای هنری و فرهنگی نهتنها باعث پیشرفتهای زیباییشناسی میشوند بلکه در مناطق فرسوده، شکل مکانسازی خلاقانه را به خود میگیرند و این فضاها در حال تبدیلشدن به یک مکان کلیدی برای پاسخگویی به نگرانیهای اجتماعی و زیستمحیطی پیرامون توسعه آینده شهر پایدار هستند. هدف این پژوهش تحلیل روششناسی مطالعات انجام شده در حوزه هنر عمومی، مکانسازی خلاق و فضای شهری شاد و بررسی تنوع روشهای تحلیل و آگاهی از نقاط ضعف روششناسی موجود در نظام پژوهشی است. روش این پژوهش ترکیبی و از نوع کاربردی بوده و از فراروش مقالههای علمیپژوهشی موجود در"Google Scholar" به دلیل اعتبار بالا، دسترسی آسان به منابع علمی و تأثیرگذاری بینالمللی، در بازه زمانی ۲۰۱۳- ۲۰۲۳ استفاده شده و با جست وجوی کلیدواژههای اصلی،۲۶ مقاله بعد از مراحل غربالگری انتخاب و بر اساس طبقهبندی لایههای پیاز پژوهش ساندرز بهصورت جداگانه توسط نرمافزار Maxqda کدگذاری و یافتههای این پژوهش مورد تحلیل قرار گرفته است. جریان اصلی روششناختی فلسفه این پژوهشها به مورد تفسیرگرایانه، جهتگیری این مطالعات از نوع کاربردی، ماهیت پژوهش توصیفی - تحلیلی روش تحقیق کیفی و راهبردها به نمونه موردی تعلق میگیرد که ارتباط قوی با اسناد آرشیوی دارد و بر رویکرد استقرایی استوارند. از سویی دیگر بیشترین فراوانی روش گردآوری اطلاعات، مصاحبه، روش تحلیل دادهها، تحلیل محتوا و ابزار تحلیل کمی Google Maps و کیفی نرمافزار Zoom است. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که روشهای تحقیق متفاوتی برای ارزیابی ادراک جامعه، تجربه و تعامل با هنر عمومی و تأثیر آن بر مکانسازی خلاق و فضای شهری شاد وجود دارد که گاهی تخصصی و علمی نیست و مستلزم یک بازنگری و طبقهبندی سیستماتیک است که میتواند پنجرهای تازه بر روی تحقیقات آینده بگشاید و نتایج آن بینشهایی را ارائه میدهد که ضروری به نظر میرسد.
اقتصاد شهری
غلامرضا مرادی؛ عنایت اله میرزایی
چکیده
در نظام برنامهریزی و مطالعات اقتصادشهری، شناسایی نحوه توزیع، الگوهای مکانگزینی و پیکربندی فعالیتهای مختلف در بستر شهر و ساماندهی آنها از منظر اجتماعی- اقتصادی، ترافیکی، زیست محیطی و غیره از اهمیت زیادی برخوردار است. در این زمینه، پژوهش حاضر تلاش دارد با رویکردی کیفی نحوه مکانگزینی فروشگاههای خرده فروشی پوشاک در شهر ...
بیشتر
در نظام برنامهریزی و مطالعات اقتصادشهری، شناسایی نحوه توزیع، الگوهای مکانگزینی و پیکربندی فعالیتهای مختلف در بستر شهر و ساماندهی آنها از منظر اجتماعی- اقتصادی، ترافیکی، زیست محیطی و غیره از اهمیت زیادی برخوردار است. در این زمینه، پژوهش حاضر تلاش دارد با رویکردی کیفی نحوه مکانگزینی فروشگاههای خرده فروشی پوشاک در شهر کازرون را بررسی و تحلیل نماید. فروشگاههای یادشده در شهر کازرون از دیرباز بر اساس صرفههای ناشی از تجمع به صورت متمرکز در بازار و مراکز خرید متصل به آن مستقر بوده اند اما در سال های اخیر این فروشگاه ها به جای بازار و استفاده از مزایای ناشی از تجمع، خیابان را برای فعالیت انتخاب کردهاند. با توجه به اهمیت و ابعاد تأثیرگذار این تغییر رفتار، هدف این پژوهش شناسایی دلایل دوریگزینی فروشگاه های پوشاک از بازار، الگوی توزیع آنها و معیارهای مکانیابی در سطح شهر است. در این راستا، عوامل و جذابیتهای مکانی و غیرمکانی مؤثر بر استقرار فروشگاههای پوشاک شهر کازرون در لبه خیابان تحلیل شده است. روش گردآوری داده ها، مصاحبه با فروشندگان و تحلیل آن با کمک نرم افزار مکس کیودا و روش تحلیل محتوا انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که فروشگاه های خیابانی به دلیل محدودیت زمان فعالیت بازار، دسترسی آسانتر، وجود پارکینگ در دسترس، تأثیر شبکه های اجتماعی، تأثیر حوادثی مانند ویروس کووید۱۹، مساحت و اندازه مغازه ها، جو و دلایل شخصی، وجود یا عدم مغازه خالی، فضا برای چیدمان و هزینه اجاره، خیابان را به جای بازار(تجمع فروشگاه های پوشاک) ترجیح دادهاند. از طرف دیگر معیارهای مکانیابی آنها در سطح خیابان به ترتیب شامل وجود جای پارک برای مشتری، خیابان پویا و فعال، دید مناسب، نزدیکی به مراکز جاذبه فعالیتی، ابعاد و اندازه مغازه، مالکیت و نحوه قرارداد، نزدیکی به رقبا، نزدیکی به فروشگاه های مکمل و هزینه است که با تحلیل فضایی ارائه شده است.
سیستم های مکانی جغرافیایی شهری
امیر باغبان؛ ساجده باغبان خیابانی؛ مژگان ثابت تیموری
چکیده
شهر مشهد، کلانشهری مذهبی و کانون گردشگری زیارت در کشور است که طی دورهای بسیار کوتاه، با هدف توسعه و مدرنسازی و بدون برنامهریزیهای آیندهنگرانه، نسبت به تغییر بافت شهری به ویژه در محدوده حرم مطهر امام رضا (ع) اقدام شدهاست. درحالیکه مدلسازی ناکارآمدی بافتهای شهری، امکان شناسایی عوامل مؤثر در بهینهسازی بافتهای قدیمی ...
بیشتر
شهر مشهد، کلانشهری مذهبی و کانون گردشگری زیارت در کشور است که طی دورهای بسیار کوتاه، با هدف توسعه و مدرنسازی و بدون برنامهریزیهای آیندهنگرانه، نسبت به تغییر بافت شهری به ویژه در محدوده حرم مطهر امام رضا (ع) اقدام شدهاست. درحالیکه مدلسازی ناکارآمدی بافتهای شهری، امکان شناسایی عوامل مؤثر در بهینهسازی بافتهای قدیمی را دارا بوده، از این مزیت در برنامهریزی توسعهای این شهر زیارتی استفاده نشدهاست. به این منظور، پژوهشی با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با استفاده از روش جمع وزنی و روشهای آمار فضایی (تکنیک خودهمبستگی فضایی و رگرسیون وزنی جغرافیایی)، با هدف بررسی الگوی فضایی ناکارآمدی در شهر مشهد انجام شد که با تحلیل فضایی و پهنهبندی بافتهای ناکارآمد، به شناسایی عوامل مؤثر بر ناکارآمدی این شهر اقدام نمود. نتایج حاصل از تکنیک جمع وزنی، بیانگر ناکارآمدی بیشتر پهنههای حاشیهای شهر مشهد، نسبت به مناطق میانی بود. همچنین کاربرد تکنیک موران در این پژوهش نشانداد که این ضریب در بافتهای ناکارآمد، مثبت (1/0) بود که بیانگر پیروی بافتهای ناکارآمد این شهر از توزیع خوشهای است. از سوی دیگر، محاسبه آماره گیتس-اورد-جی نیز بیانگر تمرکز بالای خوشههای ناکارآمد با غالبیت خوشههای داغ (حدود 30درصد) بود. نتایج حاصل از مدلسازی متغیرهای پژوهش نیز بیانگر تأثیر دو متغیر ریزدانگی، نسبت واحدهای استیجاری و تعداد ساختمانهای کمدوام بر ناکارآمدی بافتها بود. نتیجه برازش مدلهای مورد استفاده در این پژوهش نشانداد که میزان ناکارآمدی، توزیع خوشهای و عوامل مؤثر بر توزیع خوشهای بر ناکارآمدی بافتهای غیررسمی و حاشیهای، بیش از بافتهای مرکزی بود که این نتیجه بر اولویت نیاز به مداخله مؤثر در بافتهای حاشیهای به عنوان چشمانداز ورود گردشگران و زائران پیاده به شهر مشهد تأکید داشته و ضرورت توجه به تغییر راهبردهای مورد نظر متناسب با انواع بافتهای ناکارآمد را یادآورمیشود.
برنامه ریزی شهری
بهاره بهرا؛ مجتبی رفیعیان
چکیده
توجه به موضوع مدیریت تعارضات در پیشینه مطالعات حوزه شهرسازی، تقریباً سابقه ای بهقدمت این رشته دارد و در دهههای اخیر مکاتب مختلف شهرسازی به این موضوع توجه نشان دادهاند. نگاه جدی به این موضوع مشخصاً از دهه 70 شروع میشود و بهتدریج با گسترش اندیشه برنامهریزی مشارکتی در دهه 80 رشد چشمگیری پیدا میکند. این درحالی است که تفکرات ...
بیشتر
توجه به موضوع مدیریت تعارضات در پیشینه مطالعات حوزه شهرسازی، تقریباً سابقه ای بهقدمت این رشته دارد و در دهههای اخیر مکاتب مختلف شهرسازی به این موضوع توجه نشان دادهاند. نگاه جدی به این موضوع مشخصاً از دهه 70 شروع میشود و بهتدریج با گسترش اندیشه برنامهریزی مشارکتی در دهه 80 رشد چشمگیری پیدا میکند. این درحالی است که تفکرات ارائهشده در خصوص درک تعارضات در برنامهریزی تاکنون، به طور عموم مجموعهای نامنسجم و گاه متضاد بر اساس مبانی فکری ـ فلسفی متنوع و متشتی است. با توجه به تحول تاریخی تعامل نظریه برنامهریزی با موضوع تعارض، هدف این پژوهش، توصیف و فهم ماهیت تعارض و در ادامه مدیریت تعارضات در بستر اندیشه وتفکر برنامهریزی شهری و تلاش درجهت طبقهبندی دیدگاهها بر اساس رویکردهای نظری ـ فلسفی و زمینهای غالب است. روششناسی، مبتنی بر شیوه فراتحلیل و تحلیل محتوای کیفی است و از مرور سیستماتیک منابع چاپشده در پایگاه داده اسکوپوس و گوگل اسکالر، در قالب چارچوب پریزما برای جمعآوری دادهها استفاده شدهاست. مطابق این چارچوب، به تحلیل محتوای 183 منبع به زبان انگلیسی پرداخته شد. بر این اساس رویکردهای پیرامون ماهیت و مفهوم تعارضات در برنامهریزی شهری را میتوان طبق هدف مطالعات و پاسخگویی به سه سئوال چیستی و چرایی تعارضات و چگونگی مدیریت آن، شامل رهیافتهای «موقعیتمند» ، «مدیریتی» ، «نظریهای» دانست. رهیافت موقعیتمند شامل تعارضات در حوزههای «الگوهای فضایی ـ مکانی شهر» ، «کاربری و مالکیت اراضی» ، «فضاهای شهری» ، «توسعه و حفاظت» و «پروژههای بزرگمقیاس»، رهیافت مدیریتی شامل «فرایند تصمیمگیری» ، «تکنیکهای مدیریت تعارض» ، «ارزیابی تأثیرها» و «تحلیل و طراحی نهادی» و رهیافت نظریهای شامل «نقش نظریه برنامهریزی» ، «نقش نهادهای قدرت» و «نقش برنامهریز» در فهم مسئله تعارض است. رهیافتهای مدیریتی و نظریهای بر اساس سیر تاریخی ماهیت تعارضات در حوزه نظریههای برنامهریزی شهری در سه پارادایم تحول یافته است. نتایج نشان میدهد، نگاه به مفهوم ماهیت و مدیریت تعارضات، در قالب سه پارادایم «اثباتگرا» با اعتقاد به اجماع هدایتشده، «پسااثباتگرا» با اعتقاد به پایان تعارضات ازطریق اجماع مبتنیبر اخلاق گفتمان و «انتقادی» با تأکید بر هژمونی حاصل از اجماعسازی و بازتولید همیشگی تعارضات در برنامهریزی قابلشناسایی و ساختاربندی است. بدین ترتیب باوجود پیشینههای ایدئولوژیک و رویکردهای مختلف به موضوع تعارض، یک چرخش سیاسی در این حوزه در نظریه و عمل برنامهریزی شهری شناسایی میشود. درنتیجه برنامهریزان باید از تنزل اقداماتشان بهطور سنتی به یک بعد تنظیمی، فراتر رفته و به مفهومسازی مجدد سیاست شهری و دگرگونی بعد فیزیکی و نمادین فضا کمک نمایند.
برنامه ریزی شهری
محمدرضا یزدان پناه شاه آبادی؛ زینب عادلی
چکیده
حس دلبستگی مکانی یکی از مهمترین شاخصهای سنجش کیفیت مکانی یک فضا از بعد روان شناختی آن است و ارتباط مشخصی با شکل گیری حس مکان در یک فضای شهری دارد. با وجود استفاده گسترده از این مفهوم در پژوهشهای مختلف در حوزه مکان، به تأثیر "مقیاس مکان" در نحوه شکل گیری و بروز حس دلبستگی مکانی در شهروندان کمتر توجه شده است. بنابراین در این پژوهش ...
بیشتر
حس دلبستگی مکانی یکی از مهمترین شاخصهای سنجش کیفیت مکانی یک فضا از بعد روان شناختی آن است و ارتباط مشخصی با شکل گیری حس مکان در یک فضای شهری دارد. با وجود استفاده گسترده از این مفهوم در پژوهشهای مختلف در حوزه مکان، به تأثیر "مقیاس مکان" در نحوه شکل گیری و بروز حس دلبستگی مکانی در شهروندان کمتر توجه شده است. بنابراین در این پژوهش هدف اصلی کشف عوامل مؤثر در شکل گیری یا عدم شکل گیری حس دلبستگی مکانی در مقیاس های مختلف مکانی به تفکیک خانه، محله و شهر است. رویکرد این پژوهش رویکردی کیفی برای شناسایی عوامل مؤثر بر حس دلبستگی در سه مقیاس خانه، محله و شهر بوده و برای این منظور روش تحلیل محتوای کیفی مورد استفاده قرار گرفته است. در مجموع 66 مصاحبه عمیق در شش محله در سطح شهر تهران انجام شده و با تحلیل محتوای این مصاحبهها مفاهیم کلیدی مؤثر بر حس دلبستگی به تفکیک سه مقیاس استخراج و در نهایت در قالب مقولاتی انتزاعی بیان گردید. بر این اساس چهار مقوله ساختار مسکن، تعلق اجتماعی، کارایی محیطی و تعلق معنایی در مقیاس خانه، چهار مقوله کارایی محله، تعلق خاطر به محله، سرمایه اجتماعی و ارزش های اداراکی-شناختی در مقیاس محله و چهار مقوله سرزندگی، دسترسی و کارایی، وابستگی اجتماعی و ارزش های ادراکی- معنایی در مقیاس شهر به عنوان عوامل مؤثر بر شکل گیری حس دلبستگی تعیین گردید. همچنین نتایج پژوهش نشان داد مقیاس محله به عنوان مهمترین و حلقه واسط میان تمام مقیاس ها در شکل گیری حس دلبستگی مکانی عمل مینماید. از طرف دیگر این مقولات متناسب با هرم نیازهای انسانی مازلو بازتعریف و دسته بندی گردید. همچنین نتایج پژوهش نشان داد، ماهیت مقولات شکل دهنده به حس دلبستگی مکانی در مقیاس خانه ملموس و عینی و در مقیاس شهر ماهیتی غیرملموس و ذهنی و در مقیاس محله ماهیتی بینابین دارد.
جامعه شناسی شهری
سمیه شالچی؛ مریم الله دوستی
چکیده
فرهنگ یکی از مهمترین مؤلفههای حیات شهرها محسوب میشود و سیاستگذاری فرهنگی شهری میتواند در نقش محرک و تسهیلگر سیاستهای توسعه شهری ظاهر شود. شهر تبریز به عنوان یکی از مهمترین کلانشهرهای ایران در طول تاریخ همواره از ابعاد مختلف مورد توجه قرار داشته و یکی از تأثیرگذارترین شهرها بر تحولات فرهنگی ایران محسوب میشود. ...
بیشتر
فرهنگ یکی از مهمترین مؤلفههای حیات شهرها محسوب میشود و سیاستگذاری فرهنگی شهری میتواند در نقش محرک و تسهیلگر سیاستهای توسعه شهری ظاهر شود. شهر تبریز به عنوان یکی از مهمترین کلانشهرهای ایران در طول تاریخ همواره از ابعاد مختلف مورد توجه قرار داشته و یکی از تأثیرگذارترین شهرها بر تحولات فرهنگی ایران محسوب میشود. در این پژوهش سعی بر آن بوده است که سیاستهای فرهنگی شهر تبریز در چهار محور اصلی نامگذاری معابر عمومی، ساخت المانها و تندیسها، مواجهه با گذشته شهر و سیاستهای قومیتی، از چشمانداز ساکنان آن مورد مطالعه قرار بگیرد. همچنین به این موضوع پرداخته شود که ساکنان شهر تبریز سیاستهای فرهنگی شهرشان را چگونه روایت میکنند و چه درکی از آن دارند؟ این پژوهش از نوع کیفی و با روش تحلیل مضمون انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش، زنان و مردان تحصیلکرده بالای 25 سال هستند که بیش از 10 سال در شهر تبریز زندگی کرده و آگاهی کافی در رابطه با درک سیاستهای فرهنگی را داشته باشند. نمونه شامل ۱۵ نفر (هشت نفر مرد و هفت نفر زن) بوده که به صورت هدفمند انتخاب شده و نحوه گردآوری دادهها از طریق مصاحبه نیمه ساخت یافته بوده است. در بخش نظری این پژوهش، از نظریات لوفور و تولید فضا، بنیامین و خاطره، دوسرتو و مقاومت، میزتال و حافظه بهره بردهایم. یافتههای این پژوهش در قالب هفت تم اصلی " رنج نسیان، ردپای خاطره، فروپاشی مکرر، سیاست حافظه، دیگرِی شهر، کانالیزه کردن فضا و کنشگری مقاومتی" بیان شدهاند. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که در سالهای اخیر با اعمال سیاستهای از بالا به پایین و گاه نامناسب، شهر تبریز از الگوی توسعه شهری تاریخی و پیشین خود فاصله گرفته و مسیری متفاوت در پیش گرفته است. همین امر ساکنان را با مقاومت نسبت به این سیاستها و با نوعی تعصب نسبت به شهرشان روبهرو کرده است.