نسیم لیلیئیون؛ احمد دانائی نیا
چکیده
شاکله شکلگیری و توسعه هسته تاریخی شهر اصفهان مبتنی بر نظام مادیها است. مادیها در مقیاس کلان بر پیکرهبندی و انتظام فضاهای شهری و در مقیاس خرد، بر استقرار واحدهای مسکونی اثر مستقیم داشتهاند. این عنصر طی تغییراتی که عمدتاً پس از دهه ۴۰ ه.ش به وقوع پیوسته، بهتدریج تبدیل به مانع توسعه فضاهای شهری- محلی گردیده است. هدف پژوهش حاضر ...
بیشتر
شاکله شکلگیری و توسعه هسته تاریخی شهر اصفهان مبتنی بر نظام مادیها است. مادیها در مقیاس کلان بر پیکرهبندی و انتظام فضاهای شهری و در مقیاس خرد، بر استقرار واحدهای مسکونی اثر مستقیم داشتهاند. این عنصر طی تغییراتی که عمدتاً پس از دهه ۴۰ ه.ش به وقوع پیوسته، بهتدریج تبدیل به مانع توسعه فضاهای شهری- محلی گردیده است. هدف پژوهش حاضر تبیین شاخصه انعطاف-پذیری مادی و اثرگذاری آن بر پیکرهبندی مسکن است تا از این طریق، ضرورت همپیوندی مجدد معماری مسکن با این عنصر حیاتی آشکار گردد. پژوهش تلفیقی از روش کمی و کیفی است و در حوزه روششناسی مبتنی بر مشاهده و تحلیل است. دادهها در دو مرحله مطالعات کتابخانهای و برداشتهای میدانی بهدستآمده و باهدف یافتن الگوی مسکن و نحوه انتظام واحدهای مسکونی، نتایج مبتنی بر دو روش استنباطی و تحلیل محتوا، استخراج شده است. اطلاعات پایه از طریق عکسهای هوایی دهه 40 ه.ش استخراج و به کمک نرمافزار Autocad، GIS و Depthmap تحلیلشده است. یافتهها بیانگر شکلگیری نظام پیکرهبندی مسکن بر پایه چهار شاخص الگوی ساخت، مساحت، نسبت فضای پر به فضای خالی و یکپارچگی و انسجام فضایی است. سازگارترین الگوی ساخت مسکن، الگوی یکجبهه ساخت و تمامساخت و پسازآن الگوهای Uشکل و Lشکل میباشد. در رابطه با شاخص مساحت، عرصههای مسکونی با مساحت ۲00-500 مترمربع و پسازآن ۵۰۰-۱۰۰۰ مترمربع و در شاخص نسبت پر به فضای خالی، عرصههایی با مقادیر (7/0-96/0)، دارای بیشترین میزان انعطافپذیری هستند. در رابطه با شاخص یکپارچگی و انسجام فضایی نیز حداکثر میزان شاخص به محور مادیها، گذرهای متصل به مادی و گذرهای متصل به خیابانهای اصلی حاشیه محله را شامل می شود. نتیجه نشان می دهد که معماری مادی در پیوند کامل با شهر و محله، مهمترین الگوی طبیعی است که در شکلگیری واحدهای مسکونی و ایجاد همپیوندی در همه نقاط محله، اثرگذار است. به منظور ایجاد و یا تقویت این الگو، طراحی مسکن مبتنی بر چهار شاخصه برشمرده شده، نقش آفرین است. در مقابل، عدم توجه به این شاخصه ها، تأثیرات منفی فراوانی را بر پیکرهبندی مسکن و نظام محله ها به همراه خواهد داشت.
اسماعیل قادری؛ بشری مهاجر
چکیده
گردشگری شهری کمکربن بهعنوان یکی از الزامات توسعه پایدار در ایران، با توجه به چالشهای زیستمحیطی ناشی از انتشار گازهای گلخانهای در مقاصد شهری، از اهمیت ویژهای برخوردار است. این نوع گردشگری بهعنوان راهکاری نوین برای کاهش اثرات زیستمحیطی و بهبود کیفیت زندگی ساکنان و گردشگران معرفی میشود. پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش ...
بیشتر
گردشگری شهری کمکربن بهعنوان یکی از الزامات توسعه پایدار در ایران، با توجه به چالشهای زیستمحیطی ناشی از انتشار گازهای گلخانهای در مقاصد شهری، از اهمیت ویژهای برخوردار است. این نوع گردشگری بهعنوان راهکاری نوین برای کاهش اثرات زیستمحیطی و بهبود کیفیت زندگی ساکنان و گردشگران معرفی میشود. پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش فراترکیب، که یک روش کیفی برای یکپارچهسازی و تحلیل مطالعات پیشین است، به بررسی گردشگری شهری کمکربن پرداخته است. استفاده از این روش ضروری است، زیرا تاکنون اطلاعات در این زمینه پراکنده بوده و وجود یک دید جامع و منسجم برای سیاستگذاری و برنامهریزی امری حیاتی است. با توجه به فقدان رویکردهای جامع و سیستماتیک در مدیریت گردشگری کمکربن در مقاصد شهری، این مقاله میتواند گامی مؤثر در هموارسازی مسیر برای توسعه و اجرای گردشگری شهری کمکربن باشد. لذا هدف و سوال این پژوهش، چیستی مولفه های گردشگری شهری کم کربن است تا بتوان چارچوبی جامع برای سیاستگذاری و مدیریت این نوع گردشگری در مقاصد شهری ارائه داد. چارچوب مفهومی پیشنهادی این پژوهش با بررسی 79 پژوهش در زمینه گردشگری کم کربن و مقصدهای شهری کم کربن شامل عوامل کلان (سیاستگذاری، اقتصادی، محیط زیستی، توسعه فناوری و قانونی)، عوامل خرد (شامل عرضه خدمات گردشگری کمکربن، تقاضا، و مدیریت مقاصد) است. نتایج نشان میدهد که دستیابی به گردشگری کمکربن نیازمند همکاری و هماهنگی در سطوح مختلف، و داشتن نگاهی سیستمی بین عوامل کلان و خرد است. این پژوهش با ارائه چارچوبی جامع، به سیاستگذاران و مدیران شهری در طراحی و اجرای برنامههای مرتبط کمک میکند و میتواند به افزایش رضایت گردشگران، کاهش اثرات زیستمحیطی، و تحقق توسعه پایدار در مقاصد شهری منجر شود.
مظفر صرافی
چکیده
روندهای ناپایدارسازی در توسعة کشور فراگیر شده است که تعادلهای اجتماعی و اکولوژیک را برهم زده است. بسیاری از این روندها (مانند کاهش سرانة آب، آلودگی محیطی، افزایش بیکاری، شکافهای قومیتی، فقرزایی و حاشیهنشینی) فضامند بوده و سوءتوسعة فضایی را بهویژه در مناطق شهری موجب شدهاند. اگرچه نمیتوان عوامل سببساز این وضعیت را تنها ...
بیشتر
روندهای ناپایدارسازی در توسعة کشور فراگیر شده است که تعادلهای اجتماعی و اکولوژیک را برهم زده است. بسیاری از این روندها (مانند کاهش سرانة آب، آلودگی محیطی، افزایش بیکاری، شکافهای قومیتی، فقرزایی و حاشیهنشینی) فضامند بوده و سوءتوسعة فضایی را بهویژه در مناطق شهری موجب شدهاند. اگرچه نمیتوان عوامل سببساز این وضعیت را تنها در بعد فضایی بررسی نمود لیکن در چارچوب برنامهریزی فضایی میتوان با تکیه بر فضا همچون بستر مشترک و برهمکنش پدیدهها، برای پایداری جامعه بهسهم خود چارهجویی کرد. در این کندوکاو برای احتراز از افزونگی مشکلات، دستوپا زدن در محدودیت دانش کنونی و ناتوانی در پاسخ ریشهای، روش پژوهشِ مسئلهمندسازی بهکار میآید. با این روش، امکانِ یافتن بنیادهای مسئلهزایی موضوع پژوهش با اندیشهای انتقادی نسبت به هستیشناسی و معرفتشناسی متداول فراهم میشود و در ادامه، بینش بدیلی بهدست میآید که کنش متفاوتی برای برنامهریزی فضایی از آن استنتاج میشود. در این راستا، نوشتار حاضر کوششی فرضیهای در دوسطح عام و خاص برای درک مسئلهمندیِ تولید فضای ناپایدار در ایران نموده است که مبنای پیشنهاد رهیافت برنامه-ریزی فضایی دگرگونساز برای پایداری بدین شرح شده است: زُدایشِ تولید و توسعة فضایی ناپایدار کنونی ایران در گرو تولید فضا بر بنیان انگارة توسعهای بهگونة دیگر است که آمیزهای از سنتهای روزآمد شدة ایرانشهری (حکمت و تجربة زیستة ماندگاری تمدن ایران) با علم و تجارب پایداری جهانی است و بر مبنای مشارکت دربرگیرندة همگان در واحدهای اجتماعات محلی میباشد. در این فرآیند، بنا بر ارزشهای پایداری اجتماعی و اکولوژیک در شرایط بحران و کاهش منابع زیستی، نهادسازی فضایی میشود تا برای پذیرش و استمرار دگرگونیها، اجتماعات محلی همراهی و عاملیت داشته باشند. مهم اینست که برنامهریزان فضایی همچون کارگزارانِ دگرگونی بزرگ، فضای همگانیِ برانگیزانندة همکنشِ اجتماعی و همبستگی جمعی را مکانسازی نمایند و در سازماندهیهای سطوح مختلف فضایی، منطقِ اجتماعی-اکولوژیک را بر منطقِ اقتصادی-مهندسی اولویت دهند.
صلاح ویسی؛ سمیه حسینی پور؛ نگار خیابانچیان؛ سید محمد مهدی حسینی کیا
چکیده
کشور ایران با چالشهای اساسی در زمینه تولید وتأمین انرژی در مقیاس کلان مواجه است. ناترازی انرژی به چالش اصلی کشور تبدیل شده و بر کشاورزی، بازار، صنعت و حتی امنیت ملی هم تأثیر منفی گذاشته است. برآورد نیاز انرژی در مقیاس شهری بر اساس دادهای واقعی یا شبیهسازی برمبنای بنچمارکهای انرژی یک ابزار دقیق برنامهریزی و مدیریت مصرف انرژی ...
بیشتر
کشور ایران با چالشهای اساسی در زمینه تولید وتأمین انرژی در مقیاس کلان مواجه است. ناترازی انرژی به چالش اصلی کشور تبدیل شده و بر کشاورزی، بازار، صنعت و حتی امنیت ملی هم تأثیر منفی گذاشته است. برآورد نیاز انرژی در مقیاس شهری بر اساس دادهای واقعی یا شبیهسازی برمبنای بنچمارکهای انرژی یک ابزار دقیق برنامهریزی و مدیریت مصرف انرژی است. در این پژوهش مصرف انرژی شهر مریوان در سطح ساختمان برآورد شده و سپس بر اساس آنها نقشههای دقیق نیاز انرژی شهر تولید شدهاند. محاسبات پس از انجام غربالگری و پایش دادههای واقعی با استفاده از دو متغیر مستقلِ مساحت فضاهای کنترل شده و کاربری ساختمان و همچنین متغیر وابسته یعنی مصرف سالانه برق و گاز و مصرف سالانه کل انرژی (مجموع برق و گاز)، با مدلسازی GIS نهایی شدند. نتایج نشان میدهد که هر ساختمان با کاربری مشخص، چه میزان انرژی برق وگاز نیاز دارد. نتایج نشان میدهد بیشترین میزان مصرف مربوط به بخش میانی شهر بوده و بخش شمالی کمترین انرژی را مصرف کرده است. در مجموع ساختمانهای مسکونی ده برابر بیشتر از ساختمانهای غیرمسکونی انرژی مصرف کردهاند. تحلیل نقشهها نشان میدهد شهر مریوان سالیانه به ۲۰32 مگاوات ساعت انرژی گاز و ۱۱۷ مگاوات ساعت انرژی برق نیاز دارد. بر اساس تحلیلهای به دست آمده، بیشترین نیاز انرژی برق برابر 41 مگاوات ساعت مربوط به فصل تابستان و کمترین آن برابر 33 مگاوات ساعت مربوط به فصل بهار است درحالیکه بیشترین مصرف گاز 855 مگاوات ساعت در فصل زمستان بوده کمترین مصرف 239 مگاوات ساعت در فصل تابستان بوده است. این روش را میتوان به شهرهای دیگر نیز تعمیم داد. همچنین مطالعات متعددی برای آینده به منظور مدیریت هوشمندانه انرژی در شهرها پیشنهاد شده است.
علی اکبر سالاری پور؛ سارا نیکمرد نمین؛ محمد نوریپور سدهی؛ زهرا احمدی
چکیده
در دو دهه اخیر، رویکرد راهبردی مبتنی بر ترسیم چشمانداز مشترک برای شهرها در نظام برنامهریزی شهری ایران مطرح شده است. در این راستا، پژوهش حاضر به بررسی«رویداد مردمی؛ رشت 1422» و اهمیت رویدادپذیری شهرها در شکلگیری این چشماندازها پرداخته است. از اینرو با اتخاذ روش تحلیل سیاست در یک مدل گستردهتر که شامل تحلیل متنی است، چهار گام ...
بیشتر
در دو دهه اخیر، رویکرد راهبردی مبتنی بر ترسیم چشمانداز مشترک برای شهرها در نظام برنامهریزی شهری ایران مطرح شده است. در این راستا، پژوهش حاضر به بررسی«رویداد مردمی؛ رشت 1422» و اهمیت رویدادپذیری شهرها در شکلگیری این چشماندازها پرداخته است. از اینرو با اتخاذ روش تحلیل سیاست در یک مدل گستردهتر که شامل تحلیل متنی است، چهار گام در فرایند ترسیم چشمانداز و برگزاری رویداد مردمی؛ رشت 1422 طی شد و مورد تحلیل قرار گرفت. گام اول شامل مرور مبانی نظری بود. در گام دوم با تدقیق مدل مفهومی برای شکلگیری رویداد مردمی شهر رشت و اهمیت کنار هم قرارگیری سهگانهی فضا و مکان، شهروندان، و نهادها و مدیریت شهری در شکلگیری فضای زبانی و تعاملی در ترسیم چشمانداز تبیین شد. سپس در ادامهی این گام، مروری کیفی و دستهبندی از اسناد تولید سیاست با استفاده از تحلیل متنی صورت گرفت. پس از مرور اسناد، در گام سوم پیشتعریف شکلگیری رویداد شامل تکمیل و تحلیل پرسشنامهها و مصاحبههای عمیق از شهروندان، جلسات کارگروهی و مصاحبه با ذینفوذان، و در نهایت اتخاذ نظرات نخبگان و تاثیرگذاران در شهر رشت انجام شد تا با توجه به ماهیت مشارکتی بودن چشماندازسازی، محورهای اصلی چشمانداز در حضور اکثریت ذینفعان و ذینفوذان ترسیم شود. سپس در گام چهارم و نهایی، رویداد اصلی برگزار شد و با تکمیل سه فعالیت اصلی در رویداد، 29 محور اصلی چشماندازها تکمیل و اولویتبندی شدند و بیانیهی چشمانداز تکمیل شد. این پژوهش با پیادهسازی گامبهگام رویداد مشارکتی، الگویی عملی برای افزایش مشارکت شهروندان و کلیه ذینفعان و ذینفوذان در فرآیند ترسیم چشماندازهای شهری ارائه نموده است.
یاسمن پاک نژاد؛ حسین عابددوست
چکیده
تقویت حس مشارکت و فعالیت اجتماعی در فضای شهری میتواند زمینهساز توسعه و پیشرفت کشور باشد. این اصل مورد توجه است که افزایش حس امیدواری شهروندان، تقویت امید اجتماعی در ایران را به همراه دارد. امیداجتماعی بواسطهی شرایط اقتصادی، عدالت اجتماعی، نهادهای اجتماعی و تجربیات تاریخی شکل میگیرد. فرهنگ و هنر نیز از عواملی هستند که میتوانند ...
بیشتر
تقویت حس مشارکت و فعالیت اجتماعی در فضای شهری میتواند زمینهساز توسعه و پیشرفت کشور باشد. این اصل مورد توجه است که افزایش حس امیدواری شهروندان، تقویت امید اجتماعی در ایران را به همراه دارد. امیداجتماعی بواسطهی شرایط اقتصادی، عدالت اجتماعی، نهادهای اجتماعی و تجربیات تاریخی شکل میگیرد. فرهنگ و هنر نیز از عواملی هستند که میتوانند در بروز این حس در شهروندان موثر واقع شده و امید اجتماعی را در فضای شهری بوجودآورند. بازآفرینی امید اجتماعی میتواند در تقویت همبستگی اجتماعی، کاهش نارضایتی و افزایش مشارکت اجتماعی تاثیرگذار باشد. هدف این تحقیق شناخت امید اجتماعی و چگونگی بازآفرینی آن در فضای شهری با استفاده از فرهنگ و هنر با رویکرد حس مکان است. پرسش اصلی تحقیق پیشرو این است که چگونه میتوان در فضای شهری، امیدواری را از طریق حس مکان تقویت کرد و فرهنگ و هنر چه نقشی در بوجودآوردن این حس دارند؟ روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و گردآوری مطالب ترکیبی از مطالعات کتابخانهای و مشاهدات میدانی است. تجزیه تحلیل دادهها کیفی است که با استفاده از استراتژی نظریه زمینهای صورت گرفتهاست. براساس این نمونه گیری کیفی-هدفمند، بیست نفر از شهروندان 18 سال به بالای شهر اصفهان و رشت در این مصاحبه نیمه ساختار یافته شرکت کرده و درک و تفسیر خود را در مورد امید اجتماعی و حس مکان شرح دادهاند. یافتههای این پژوهش شامل ارتباط امیدواری در فضای شهری با شش مقوله اصلی: خاطره داشتن، اصالت داشتن، تعامل داشتن، میل به سرزندگی، فرهنگسازی و زیباسازی میباشد. مقوله هسته این مطالعه فرهنگ و هنر است که سایر مقولات را نیز در بر میگیرد. هنرشهری با دارا بودن ویژگیهای بیانی با حضور در سطح شهر، علاوه بر منتقل کردن مفاهیم فرهنگی، باعث زیباسازی شهر شده و افزایش کیفیت زندگی را برای ساکنین به همراه خواهد داشت
حمیده بقراطی؛ تکتم حنایی
چکیده
افزایش فشارهای زیستمحیطی و تهدیدات وارده به میراث فرهنگی در مناطق تاریخی، ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این مناطق را تحت تأثیر قرار داده و ارزیابی جامع این پیامدها را با چالش مواجه ساخته است. پیچیدگی ناشی از تعدد متغیرهای محلی و منطقهای، شکلگیری چارچوبهای تحلیلی یکپارچه و عملیاتی را دشوار کرده است. این پژوهش با هدف طراحی ...
بیشتر
افزایش فشارهای زیستمحیطی و تهدیدات وارده به میراث فرهنگی در مناطق تاریخی، ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این مناطق را تحت تأثیر قرار داده و ارزیابی جامع این پیامدها را با چالش مواجه ساخته است. پیچیدگی ناشی از تعدد متغیرهای محلی و منطقهای، شکلگیری چارچوبهای تحلیلی یکپارچه و عملیاتی را دشوار کرده است. این پژوهش با هدف طراحی چارچوب روششناختی نوین برای ارتقای دقت و کارایی ارزیابی اثرات زیستمحیطی گردشگری در بافتهای تاریخی، از طریق رویکرد فرا روش و با ترکیب روشهای کیفی-کمی انجام شده است. دادهها از طریق مرور سیستماتیک ۲۸ مقاله منتخب از پایگاههای معتبری مانند وب اف ساینس گردآوری شدند و با استفاده از نرمافزار مکس کیو دا در چارچوب کدگذاری موضوعی تحلیل کیفی گردیدند. فرآیند پژوهش شامل سه مرحله اصلی میباشد در ابتدا شناسایی ملاحظات روششناختی در مطالعات پیشین، سپس، تحلیل انتقادی چالشهای روششناختی (ابزار گردآوری دادهها، نمونهگیری، و تحلیل)، و در انتها طراحی الگوی ترکیبی مبتنی بر ادغام دادههای کمی (نظیر سهم عوامل تأثیرگذار) و کیفی (نظیر دیدگاه ذینفعان محلی) انجام شده است. یافتهها نشان میدهد که در مطالعات پیشین، تمرکز غالب بر سنجش کمی متغیرهایی مانند مصرف منابع طبیعی توسط گردشگران (۵۶٪)، سیستم حملونقل (۶۸٪) و توسعه اقتصادی (۶۰٪) بوده است، در حالی که ابعاد اجتماعی-فرهنگی و نقش ذینفعان محلی بهصورت نظاممند مورد توجه قرار نگرفته است. نوآوری روششناختی این پژوهش در تلفیق مرور سیستماتیک با تحلیل کیفی عمیق، استفاده از ابزارهای ترکیبی (پرسشنامههای ساختاریافته و مصاحبههای نیمهساختاریافته)، و استفاده از نتایج مطالعاتی که دیدگاههای ذینفعان محلی را در تحلیل خود وارد کردهاند، به درک عمیقتری از ابعاد اجتماعی و فرهنگی کمک کرده است. این رویکرد امکان شناسایی همزمان الگوهای کلان را از طریق دادههای کمی و لایههای پنهان تعارضات را از طریق دادههای کیفی فراهم میکند که در مطالعات پیشین عمدتاً بهصورت مجزا بررسی شدهاند. نتایج تأکید میکند که بهکارگیری چارچوبهای تطبیقی و روششناسی ترکیبی در مطالعات آینده میتواند شکاف میان ارزیابیهای کمی صرف و تحلیلهای کیفی منفعل را پر کرده و به سیاستگذاریهای پایدار در مدیریت گردشگری تاریخی منجر شود.