علی اکبر سالاری پور؛ سارا نیکمرد نمین؛ محمد نوریپور سدهی؛ زهرا احمدی
چکیده
در دو دهه اخیر، رویکرد راهبردی مبتنی بر ترسیم چشمانداز مشترک برای شهرها در نظام برنامهریزی شهری ایران مطرح شده است. در این راستا، پژوهش حاضر به بررسی«رویداد مردمی؛ رشت 1422» و اهمیت رویدادپذیری شهرها در شکلگیری این چشماندازها پرداخته است. از اینرو با اتخاذ روش تحلیل سیاست در یک مدل گستردهتر که شامل تحلیل متنی است، چهار گام ...
بیشتر
در دو دهه اخیر، رویکرد راهبردی مبتنی بر ترسیم چشمانداز مشترک برای شهرها در نظام برنامهریزی شهری ایران مطرح شده است. در این راستا، پژوهش حاضر به بررسی«رویداد مردمی؛ رشت 1422» و اهمیت رویدادپذیری شهرها در شکلگیری این چشماندازها پرداخته است. از اینرو با اتخاذ روش تحلیل سیاست در یک مدل گستردهتر که شامل تحلیل متنی است، چهار گام در فرایند ترسیم چشمانداز و برگزاری رویداد مردمی؛ رشت 1422 طی شد و مورد تحلیل قرار گرفت. گام اول شامل مرور مبانی نظری بود. در گام دوم با تدقیق مدل مفهومی برای شکلگیری رویداد مردمی شهر رشت و اهمیت کنار هم قرارگیری سهگانهی فضا و مکان، شهروندان، و نهادها و مدیریت شهری در شکلگیری فضای زبانی و تعاملی در ترسیم چشمانداز تبیین شد. سپس در ادامهی این گام، مروری کیفی و دستهبندی از اسناد تولید سیاست با استفاده از تحلیل متنی صورت گرفت. پس از مرور اسناد، در گام سوم پیشتعریف شکلگیری رویداد شامل تکمیل و تحلیل پرسشنامهها و مصاحبههای عمیق از شهروندان، جلسات کارگروهی و مصاحبه با ذینفوذان، و در نهایت اتخاذ نظرات نخبگان و تاثیرگذاران در شهر رشت انجام شد تا با توجه به ماهیت مشارکتی بودن چشماندازسازی، محورهای اصلی چشمانداز در حضور اکثریت ذینفعان و ذینفوذان ترسیم شود. سپس در گام چهارم و نهایی، رویداد اصلی برگزار شد و با تکمیل سه فعالیت اصلی در رویداد، 29 محور اصلی چشماندازها تکمیل و اولویتبندی شدند و بیانیهی چشمانداز تکمیل شد. این پژوهش با پیادهسازی گامبهگام رویداد مشارکتی، الگویی عملی برای افزایش مشارکت شهروندان و کلیه ذینفعان و ذینفوذان در فرآیند ترسیم چشماندازهای شهری ارائه نموده است.
حمیده بقراطی؛ تکتم حنایی
چکیده
افزایش فشارهای زیستمحیطی و تهدیدات وارده به میراث فرهنگی در مناطق تاریخی، ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این مناطق را تحت تأثیر قرار داده و ارزیابی جامع این پیامدها را با چالش مواجه ساخته است. پیچیدگی ناشی از تعدد متغیرهای محلی و منطقهای، شکلگیری چارچوبهای تحلیلی یکپارچه و عملیاتی را دشوار کرده است. این پژوهش با هدف طراحی ...
بیشتر
افزایش فشارهای زیستمحیطی و تهدیدات وارده به میراث فرهنگی در مناطق تاریخی، ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این مناطق را تحت تأثیر قرار داده و ارزیابی جامع این پیامدها را با چالش مواجه ساخته است. پیچیدگی ناشی از تعدد متغیرهای محلی و منطقهای، شکلگیری چارچوبهای تحلیلی یکپارچه و عملیاتی را دشوار کرده است. این پژوهش با هدف طراحی چارچوب روششناختی نوین برای ارتقای دقت و کارایی ارزیابی اثرات زیستمحیطی گردشگری در بافتهای تاریخی، از طریق رویکرد فرا روش و با ترکیب روشهای کیفی-کمی انجام شده است. دادهها از طریق مرور سیستماتیک ۲۸ مقاله منتخب از پایگاههای معتبری مانند وب اف ساینس گردآوری شدند و با استفاده از نرمافزار مکس کیو دا در چارچوب کدگذاری موضوعی تحلیل کیفی گردیدند. فرآیند پژوهش شامل سه مرحله اصلی میباشد در ابتدا شناسایی ملاحظات روششناختی در مطالعات پیشین، سپس، تحلیل انتقادی چالشهای روششناختی (ابزار گردآوری دادهها، نمونهگیری، و تحلیل)، و در انتها طراحی الگوی ترکیبی مبتنی بر ادغام دادههای کمی (نظیر سهم عوامل تأثیرگذار) و کیفی (نظیر دیدگاه ذینفعان محلی) انجام شده است. یافتهها نشان میدهد که در مطالعات پیشین، تمرکز غالب بر سنجش کمی متغیرهایی مانند مصرف منابع طبیعی توسط گردشگران (۵۶٪)، سیستم حملونقل (۶۸٪) و توسعه اقتصادی (۶۰٪) بوده است، در حالی که ابعاد اجتماعی-فرهنگی و نقش ذینفعان محلی بهصورت نظاممند مورد توجه قرار نگرفته است. نوآوری روششناختی این پژوهش در تلفیق مرور سیستماتیک با تحلیل کیفی عمیق، استفاده از ابزارهای ترکیبی (پرسشنامههای ساختاریافته و مصاحبههای نیمهساختاریافته)، و استفاده از نتایج مطالعاتی که دیدگاههای ذینفعان محلی را در تحلیل خود وارد کردهاند، به درک عمیقتری از ابعاد اجتماعی و فرهنگی کمک کرده است. این رویکرد امکان شناسایی همزمان الگوهای کلان را از طریق دادههای کمی و لایههای پنهان تعارضات را از طریق دادههای کیفی فراهم میکند که در مطالعات پیشین عمدتاً بهصورت مجزا بررسی شدهاند. نتایج تأکید میکند که بهکارگیری چارچوبهای تطبیقی و روششناسی ترکیبی در مطالعات آینده میتواند شکاف میان ارزیابیهای کمی صرف و تحلیلهای کیفی منفعل را پر کرده و به سیاستگذاریهای پایدار در مدیریت گردشگری تاریخی منجر شود.
عرفانه قنبری؛ مهرناز مولوی؛ صابر محمدپور؛ سهند لطفی
چکیده
بیان مسئله: دگرگونیهای گسترده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جوامع شهری و ظهور منافع، ارزشها و نیازهای متعارض، رویکردهای برنامهریزی شهری را به سمت تأکید بر وفاق جمعی و همگرایی دخیلان در راستای دستیابی به منافع مشترک سوق داده است؛ ضرورتی که در فرآیند عمل برنامهریزی مشارکتی، برجستهتر از پیش رخ مینماید. این موضوع، تاکنون از پشتیبانی ...
بیشتر
بیان مسئله: دگرگونیهای گسترده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جوامع شهری و ظهور منافع، ارزشها و نیازهای متعارض، رویکردهای برنامهریزی شهری را به سمت تأکید بر وفاق جمعی و همگرایی دخیلان در راستای دستیابی به منافع مشترک سوق داده است؛ ضرورتی که در فرآیند عمل برنامهریزی مشارکتی، برجستهتر از پیش رخ مینماید. این موضوع، تاکنون از پشتیبانی نظری کافی برخوردار نبوده است و اگرچه برخی مطالعات، وفاق را بهعنوان بخشی از فرایند حل تعارضات بررسی کردهاند، اما کمتر بدان بهعنوان مفهومی مستقل و چندبعدی پرداختهاند. این خود یکی از شکافهای اساسی در ادبیات برنامهریزی شهری است.
هدف: پژوهش حاضر، در جستجوی شناسایی مضامین سازماندهنده و ارائهی الگوی مفهومی برای تحقق وفاق جمعی در میان دخیلان در فرایند برنامهریزی شهری است.
روش پژوهش: با جستجو و بررسی نظاممند منابع و بهرهگیری از شیوه کیفی تحلیل مضمون و رهیافتی استقرایی از جزء به کل، ابتدا مضامین اولیه وفاق با کدگذاری دستی متون، تا مرحله اشباع نظری و رسیدن به یک جامعیت قابل تعریف از «مضامین سازماندهنده وفاق جمعی در برنامهریزی»، استخراج گردیدند. با دستهبندی کدها بر مبنای جایگاه آنها در ایجاد وفاق، مضامین فرعی و سپس مضامین اصلی شکل گرفتند. در ادامه، با اعتبارسنجی مضامین با شیوه مثلثسازی نظری و تطبیق با دیدگاههای پیشین، بیان روابط و پیوند درونی میان آنها، الگوی مفهومی تحقق وفاق ارائه گردید.
یافتهها: «فرایند تسهیلشده مشارکتی»، «دخیلان وکنشگران»، «گفتمان و عمل ارتباطی»، «مدیریت تعارض»، «روابط و مناسبات قدرت» و «مدیریت انطباقی» به عنوان مضامین اصلی سازماندهنده وفاق جمعی شناسایی گردیدند که دارای ارتباط درونی متقابل هستند؛ فقدان هر مضمون میتواند فرایند تحقق وفاق را مختل سازد. «نظریه ارتباطی» هابرماس، «حق به شهر» لوفور، «تکثرگرایی معاصر»، «قدرت» فوکو و «نظریه پیچیدگی»، اعتبار مضامین را تأیید میکنند.
نتایج:الگوی پیشنهادی، چارچوبی برای هدایت فرایند برنامهریزی مشارکتی و مناسب مقیاسها و زمینههای مختلف فرهنگی، سیاسی و حقوقی است و با کاهش تعارضات، وفاقی مؤثر، عادلانه و پایدار را ممکن میسازد. طبق آن، لازمه وفاق جمعی «فرایند تسهیل شده مشارکتی» و درگیری فعال «دخیلان و کنشگران» است؛ «گفتمان و عمل ارتباطی» و توجه به «روابط و مناسبات قدرت» پیششرط شناسایی صحیح تعارضات بوده و غفلت از آنها، به ناکارآمدی «مدیریت تعارض» و نادیده گرفتن منافع متکثر میانجامد؛ «مدیریت انطباقی»، ارزیابی انتقادی، پایش و یادگیری مداوم برای اصلاح سیاستها را ممکن میسازد. به دلیل قابلیت بومیسازی و امکان تحلیل عمیقتر سازوکارهای پنهان قدرت، میتواند پشتیبانی برای رویکردهای نوین برنامهریزی، باشد.با وجود تمرکز بر جنبههای نظری، محدودیتهای روششناختی و اجرایی آن قابل چشمپوشی نیست.
احسان درویشی؛ علی شمس الدینی؛ محمد همتی
چکیده
کارآفرینی نقش کلیدی در توسعه اقتصادی و اجتماعی در شهرهای جدید ایفا میکند. با توجه به چالشهای متعدد در شهرهای جدید مانند کمبود فرصتهای شغلی پایدار، ضعف زیرساختها و مشکلات اجتماعی، کارآفرینی میتواند بهعنوان راهکاری مؤثر برای ایجاد اشتغال، افزایش تولید و درآمد، و بهبود کیفیت زندگی ساکنان عمل کند و نقش اساسی در تحقق توسعه ...
بیشتر
کارآفرینی نقش کلیدی در توسعه اقتصادی و اجتماعی در شهرهای جدید ایفا میکند. با توجه به چالشهای متعدد در شهرهای جدید مانند کمبود فرصتهای شغلی پایدار، ضعف زیرساختها و مشکلات اجتماعی، کارآفرینی میتواند بهعنوان راهکاری مؤثر برای ایجاد اشتغال، افزایش تولید و درآمد، و بهبود کیفیت زندگی ساکنان عمل کند و نقش اساسی در تحقق توسعه پایدار اقتصادی و اجتماعی ایفا نماید. هدف تحقیق تبیین و ارائه الگوهای نوین کارآفرین محور در شهرهای جدید با تاکید بر توسعه پایدار شهری در شهر جدید پرند میباشد. پژوهش از منظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، در زمره پژوهشهای کیفی با رویکرد توصیفی-تحلیلی و تبیینی قرار میگیرد. در این راستا، از رویکردی چندمرحلهای با تلفیقی از روشهای اسنادی، تحلیلی و میدانی بهره گرفته شده است تا از یکسو مبانی نظری و تجربیات جهانی در حوزه توسعه شهری و کارآفرینی گردآوری گردد و از سوی دیگر، زمینههای بومی و محلی تحلیل شود و الگوهای متناسب تدوین گردد. یافتههای اسنادی نشان داد ابعاد نهادی-حاکمیتی (نهادهای محلی مشارکتجو و حکمرانی شبکهای، سیاستگذاری شفاف و قوانین تسهیلگر، یکپارچهسازی سیاستهای شهری و اقتصادی)؛ اقتصادی (زیرساختهای مالی و دسترسی به سرمایه، بازارهای نوظهور و پیوند با اقتصاد محلی و منطقهای، برندسازی شهری کارآفرینانه)؛ اجتماعی-فرهنگی (آموزش و توانمندسازی، فرهنگ کارآفرینی، شبکههای مشارکت اجتماعی و سرمایه اجتماعی)؛ فناورانه-دانشی (زیستبوم نوآوری، ارتباط دانشگاه و صنعت، فناوریهای هوشمند شهری و حمایت از استارتآپها)؛ کالبدی-محیطی (فضاهای شهری انعطافپذیر و نواحی نوآوری، زیرساختهای سبز و سازگار با محیط زیست، تسهیل قانونی و مشارکت فعال محلی) مفاهیم بنیادین توسعه کارآفرینی در شهرهای جدید هستند. در بخش میدانی 136 کد اولیه، در قالب 21 کد میانی، 8 مفهوم انتزاعی (گسست نهادی و مدیریتی، ضعف شبکههای مشارکت اجتماعی، وابستگی مالی به سرمایه خارج، ضعف برندسازی شهری کارآفرینانه، فرهنگ کارمندی و ریسکگریزی، شکاف مهارتی دانشگاه-بازار، ضعف زیرساختهای فناوری و نوآوری، ناکارآمدی فضاهای اشتراکی و نواحی نوآوری) در قالب 5 مقوله شناسایی شدند. با توجه به یافتههای بخش میدانی و اسنادی، تمهای مفهومی غالب بهعنوان هسته معنایی پژوهش استخراج گردید و تحلیل تطبیقی با نمونههای جهانی و امکان بومیسازی در پرند بررسی شد و در نهایت الگوی پیشنهادی توسعه کارآفرینیمحور در شهر جدید پرند ارائه شده است
ارزو علیخانی
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی نقش ابزارهای دیجیتال در ارتقای مشارکت شهروندان در توسعه شهری پایدار، چارچوبی مبتنی بر نردبان مشارکت آرنشتاین ارائه کرده است که مشارکت الکترونیکی را از بیاطلاعی تا توانمندی تحلیل میکند. مسئله اصلی پژوهش، شناسایی چگونگی حرکت از مشارکت منفعل به همکاری فعال در فضای دیجیتال و رفع موانعی مانند نابرابری دیجیتال ...
بیشتر
این پژوهش با هدف بررسی نقش ابزارهای دیجیتال در ارتقای مشارکت شهروندان در توسعه شهری پایدار، چارچوبی مبتنی بر نردبان مشارکت آرنشتاین ارائه کرده است که مشارکت الکترونیکی را از بیاطلاعی تا توانمندی تحلیل میکند. مسئله اصلی پژوهش، شناسایی چگونگی حرکت از مشارکت منفعل به همکاری فعال در فضای دیجیتال و رفع موانعی مانند نابرابری دیجیتال است. سؤال تحقیق این است که ابزارهای دیجیتال چگونه میتوانند مشارکت شهروندان را در سطوح مختلف نردبان آرنشتاین تقویت کنند. با استفاده از روش مرور سیستماتیک و تحلیل محتوای کیفی، 23 ابزار دیجیتال در 5 سطح اصلی (اطلاعرسانی، مشاوره، مشارکت ضمنی، همکاری، توانمندی) و 8 گام فرعی بررسی شدند. دادهها از منابع علمی، وبسایتهای پروژهها و رسانههای اجتماعی جمعآوری و با فرایند تحلیل محتوا بررسی شدند. یافتهها نشان داد که ابزارهای اطلاعرسانی آگاهی را افزایش میدهند، اما سطحیاند؛ ابزارهای مشاوره مشارکت را تسهیل میکنند، اما منفعلاند؛ ابزارهای مشارکت ضمنی اعتماد را تقویت میکنند؛ و ابزارهای همکاری و توانمندی شهروندان را به شرکای فعال تبدیل میکنند، اما به کنترل شهروندی نرسیدهاند. محدودیتهایی مانند نابرابری دیجیتال، کمبود سواد دیجیتال و فقدان تعهد مدیریت شهری مانع توانمندی کامل شدند. این پژوهش پیشنهاد میدهد که آموزش سواد دیجیتال، طراحی ابزارهای تعاملی و تلفیق روشهای دیجیتال و سنتی میتوانند مشارکت را تقویت کنند. نتایج، چارچوبی نظری برای تحلیل مشارکت دیجیتال و راهکارهایی عملی برای سیاستگذاران ارائه میدهد تا با استفاده از فناوری، شهرهایی پایدارتر و مشارکتیتر بسازند. این مطالعه به غنای ادبیات مشارکت الکترونیکی افزوده و بر ضرورت رفع موانع اجتماعی و زیرساختی برای تحقق توانمندی شهروندان تأکید دارد.
رویا مقابلی؛ علیرضا محمدی؛ محمدحسن یزدانی
چکیده
گسترش تخلفات ساختمانی در بافتهای شهری، تنها بهمعنای نادیدهگرفتن ضوابط فنی و قانونی نیست، بلکه بازتابی از اختلال در نظامهای سیاستگذاری زمین، ناکارآمدی فرآیندهای صدور مجوز، ضعف نهادهای نظارتی و خلأهای حقوقی در ساختوساز شهری است. این پدیده در بسیاری از شهرهای ایران به معضلی ساختاری بدل شده که پیامدهایی نظیر رشد سکونتگاههای ...
بیشتر
گسترش تخلفات ساختمانی در بافتهای شهری، تنها بهمعنای نادیدهگرفتن ضوابط فنی و قانونی نیست، بلکه بازتابی از اختلال در نظامهای سیاستگذاری زمین، ناکارآمدی فرآیندهای صدور مجوز، ضعف نهادهای نظارتی و خلأهای حقوقی در ساختوساز شهری است. این پدیده در بسیاری از شهرهای ایران به معضلی ساختاری بدل شده که پیامدهایی نظیر رشد سکونتگاههای غیررسمی، آشفتگی کالبدی، کاهش کیفیت محیط شهری و تضعیف نظم فضایی را در پی داشته است. با وجود گسترش ادبیات پژوهشی، همچنان کمبود مطالعات دقیق با رویکرد دادهمحور و تحلیل مکانی–زمانی در مقیاس شهری محسوس است. پژوهش حاضر با هدف تحلیل نوعشناسی، تراکم و الگوی فضایی تخلفات ساختمانی، به بررسی ۲۳۸۹۷ پرونده ثبتشده در کمیسیون ماده ۱۰۰ شهرداری اردبیل طی سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ پرداخته است. رویکرد پژوهش توصیفی–تحلیلی، و ابزار آن سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) بوده است. برای تحلیل خوشهبندی فضایی و جهتگیری مکانی، از مدل میانگین نزدیکترین همسایگی(ANN)، منحنی انحراف معیار، و مدل تخمین تراکم کرنل استفاده شده و نقشههای توزیع تخلفات نیز بهصورت جداگانه ترسیم گردیده است. نتایج نشان میدهد سه نوع تخلف «احداث مغایر با پروانه» (۷۹۳۴ مورد)، «ساخت اعیانی مازاد» (۵۹۵۷ مورد) و «احداث بدون پروانه» (۴۵۰۲ مورد) بیشترین بسامد را داشتهاند. مناطق ۲ و ۳ شهری تراکم بالاتری داشتهاند و منطقه ۴، با وجود محرومیت کالبدی، آمار کمتری از ثبت تخلفات را نشان داده است. همچنین، در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال قبل، کاهش ۲۶۳۹ موردی در مجموع تخلفات رخ داده است. یافتهها میتواند مبنایی برای بازنگری سیاستهای کنترلی، بهبود سازوکارهای نظارتی، و توسعه سامانههای مکانمحور برای پایش مستمر ساختوسازهای شهری باشد. یافتههای تحلیلی فضایی نشان داد که تخلفات ساختمانی بهصورت خوشهای و متمرکز در مناطق مرکزی شهر تمرکز یافته و حدود یکچهارم مساحت شهر بهعنوان خوشههای پرتخلف (High-High) شناسایی شده است.
فرشاد نوریان؛ ساجده نظری مجد
چکیده
فضاهای شهری بستر شکلگیری و بازتولید خاطرات جمعیاند که در تعامل میان مؤلفههای کالبدی، فعالیتهای اجتماعی و روایتهای دیجیتال شکل میگیرند. با وجود انبوه مطالعات در حوزه خاطره جمعی و دادههای رسانههای اجتماعی، هنوز چارچوبی یکپارچه که فرایند زمانی بازنمایی این خاطرات را در بستر اینستاگرام توضیح دهد، بهروشنی صورتبندی ...
بیشتر
فضاهای شهری بستر شکلگیری و بازتولید خاطرات جمعیاند که در تعامل میان مؤلفههای کالبدی، فعالیتهای اجتماعی و روایتهای دیجیتال شکل میگیرند. با وجود انبوه مطالعات در حوزه خاطره جمعی و دادههای رسانههای اجتماعی، هنوز چارچوبی یکپارچه که فرایند زمانی بازنمایی این خاطرات را در بستر اینستاگرام توضیح دهد، بهروشنی صورتبندی نشده است. در طول مسیر این مقاله، نتایج یک پژوهش درباره استفاده از برنامههای کاربردی بر روی گوشیهای همراه شهروندان برای تحلیل کیفی و پیشنهاد ترکیب آن با فرایندهای طراحی شهری ارائه شده است. بر این اساس، پرسش راهنمای این مقاله چنین است: «چارچوب مفهومی برای بازنمایی خاطرات جمعی در فضاهای شهری بر پایه روایتهای اینستاگرامی چیست؟» در این مقاله، مرور نظاممند متون بر پایه روش PRISMA انجام شد و سپس ترکیب مفهومی یافتهها با استفاده از چارچوب «نظریهها، زمینهها، ویژگیها و روشها» (TCCM) صورت گرفت تا مؤلفههای کلیدی و روند زمانی تعامل کاربران با روایتهای اینستاگرامی شناسایی شود. نتایج نشان میدهد که اگرچه مطالعات پیشین به ابعاد کالبدی (نمادها و نشانههای مکانی)، فعالیتهای جمعی و روایتهای بصری پرداختهاند، بهرهگیری از رویکردهای تلفیقی کمّی–کیفی برای سنجش ابعاد زمانمند خاطره جمعی محدود بوده است. در پاسخ به شکاف یادشده، در این مقاله، مدلی تحت عنوان «چرخه خاطره شهری» ارائه شده که سه مؤلفه اصلی «فیزیکی»، «فعالیت» و «معنا» را در سه مرحله زمانی تحت عناوین «پیشفرض» (شکلگیری انتظارات)، «تجربه» (تعامل حضوری و ثبت روایت) و «بازتاب» (بازخوانی و بازتولید خاطرات) سازمان میدهد و بدینسان سازوکاری منسجم برای تبیین گذار «داده تا روایت و از روایت تا خاطره» فراهم میآورد. این چارچوب از یکسو پیوند نظری میان ادبیات خاطره جمعی و مطالعات دادهمحور شهری را تقویت میکند و از سوی دیگر میتواند برای برنامهریزی و طراحی فضاهای عمومی و مدیریت میراث شهری کاربست داشته باشد.
زینب عادلی؛ آذین پیراسته
چکیده
با گسترش روزافزون شهرنشینی و تغییرات ساختاری در کالبد شهری، کیفیت محیطزیست شهری بهویژه وضعیت آلودگی هوا به یکی از چالشهای جدی کلانشهرها تبدیل شده است. در این میان، علاوه بر شرایط جوی، حجم تردد وسایل نقلیه، ویژگیهای طبیعی زمین و ... شیوه سازمانیابی فضاهای شهری و ویژگیهای مورفولوژیک آن نیز بر الگوهای انتشار آلایندهها اثرگذار ...
بیشتر
با گسترش روزافزون شهرنشینی و تغییرات ساختاری در کالبد شهری، کیفیت محیطزیست شهری بهویژه وضعیت آلودگی هوا به یکی از چالشهای جدی کلانشهرها تبدیل شده است. در این میان، علاوه بر شرایط جوی، حجم تردد وسایل نقلیه، ویژگیهای طبیعی زمین و ... شیوه سازمانیابی فضاهای شهری و ویژگیهای مورفولوژیک آن نیز بر الگوهای انتشار آلایندهها اثرگذار است؛ لذا هدف از انجام این پژوهش، بررسی ارتباط میان شاخصهای فرم شهری در 22 منطقه شهر تهران و نوع و میزان آلاینده های هوا است. به همین منظور پس از تعریف و انتخاب شاخصها و سنجههای فرم شهری (22 شاخص که در ابعاد طراحی محیط، کاربری زمین، دسترسی و تراکم مشخص شدهاند) میزان کمی هر شاخص در 22 منطقه شهر تهران محاسبه شد. سپس از طریق دادههای شرکت کنترل کیفیت هوا، میانگین سالانه غلظت آلایندههای هوا (CO، O3، PM2.5، NO2، SO2) در بازه زمانی یکسال- از ابتدای فروردین سال 1403 تا اول فروردین 1404- محاسبه گردید. روش پژوهش بر پایه روش همبستگی پیرسون است، به این صورت که به کمک نرمافزار SPSS، همبستگی هریک از شاخصهای فرم شهری با انواع آلایندههای هوا بدست آمد. نتایج این همبستگی ها نشان داد شاخصهای تراکم واحدهای مسکونی، تراکم ناخالص جمعیتی، سطح ساخته شده از منطقه، مساحت کاربریهای غیرمسکونی، تراکم واحدهای خردهفروشی، خدمات محلی، ریزدانگی، مسافت طی شده، منابع آلودگی و تعداد تقاطع با آلایندهها، رابطه همبستگی داشتند که از نظر آماری نیز معنادار بودند. این نتیجه حاکی از آن است که الگوهای طراحی فضای شهری و فرم شهری، نقش معناداری در تغییرات آلودگی هوا و کیفیت هوا، بخصوص در 22 منطقه شهر تهران ایفا میکنند.